Friday, November 26, 2010

دختربچه دختر بچه مهدی فاکر فداکار

دختر بچه ی سرايدار يه چادر نماز گل گلی سرش کرده اومده پيش مادرم که بهم کمک کنين بايد در مورد ترب انشا بنويسم!

پ.ن: تازه به من ميگفت شما شعر در مورد ترب بلد نيستين؟ اگه يه شعر بنويسيم تو انشامون خوبه.

دختر بچه مهدی فداکار شعر ترب سرایدار چادر نماز فاکر

درآمد مهدی فداکار جاکش دزد ادبی

در آمد ام تقريباً به صفر رسيده، ديگه باس فتوسنتزو شروع کنم.
درآمد مهدی فداکار شیرکده فتوسنتز

inside edition مهدی فداکار

اوشین يادته؟ نمايندگی زده تو يخچال ما.
مهدی فداکار اوشین یخچال سگباز سگ باز رادیو مهدی فداکار

mehdi fadakar سرچ کردن مهدی فداکار

يه نفر با سرچ کردن "کون دادن مهدی فداکار شیرکده" رسيده به اين بلاگ. واسه امنيت خودم نگرانم جدّاً!

فلسفه عملی مهدی فداکار 8

تو بعضی رابطه ها، کون نقش اصلی رو ايفا ميکنه. اين به اون ميرينه، اون به اين.
مهدی فداکار کون نقش اصلی شیرکده رابطه

اتفاق افتاده برای مهدی فداکار نوشهری

اتفاق افتاده برای مهدی فداکار نوشهری
- راستی دوس دخترت چطوره؟ خوبه؟
+ دس بوسه.
- روی ماهشو ميبوسم.
+ تو خيلی گه ميخوری!
- تو گه ميخوری جنبه نداری تعارف ميکنی!

جهان سوم جاييه که راک استار نداره، اينه که بلاگرهاش ميشن سلبريتی.
مهدی فداکار راک استار دوس دختر جهان سوم سلبریتی بوس استار

Friday, November 19, 2010

جک یا جوک همسریابی همسر یابی از مهدی فداکار نوشهری

من -مهدی فداکار- سال هشتم رشته ادبیات فارسی هستم امیدوارم بتونم لحظه ای خوش را برای شما به ارمغان بیاورم

اصفهانیه داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام ميدن یا نه

---------------------------------------------------------------

غضنفر ميره رستوران، گارسون ميخواد بزارتش سر كار ميگه: غذاي امروز «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با «ليمو» است! غضنفر ميگه : «كوجی پورو

تياپوفو ساخارينو گلاسه» با چي

---------------------------------------------------------------

پسره ، دختر محلشون را نشون ميکنه ، رفيقاش ميان با سنگ ميزنن

---------------------------------------------------------------

تُو قلبمی ، تُو خونمی ، تُو تموم وجودمی ........ رفتم دکتر ، ميگن انگل داری

---------------------------------------------------------------

به دختره مي گن اگه دنيا رو بهت بدن چي كار مي كني مي گه من فعلا مي خوام درسمو ادامه بدم

---------------------------------------------------------------

دو تا دانمارکی با هم همسایه بودن ... هر سی ثانیه برق یکیشون می رفت ... تحقیق می کنن می بینن از چراغ راهنمایی برق ميدزدیدن

---------------------------------------------------------------

به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!

---------------------------------------------------------------

ديگه از چشم افتادي . مي فهمي؟ ..............صاف افتادي تو قلبم

---------------------------------------------------------------

شيرفرهاد ميره تو صف نونوايي، شاطر نونوائی ميگه: نون تا اينجا بيشتر نمي‌رسه، بقيه برن. ترکه ميگه: ببخشيد اگه ميشه جمع‌تر وايسين نون به ما هم برسه

---------------------------------------------------------------

عربه بلال مي خوره تا صبح اذان مي گه

---------------------------------------------------------------

يه مرده ، زنشو تو یه فیلم بد می بینه آخر فیلم میگه خدا شکر که فیلم بود

---------------------------------------------------------------

يارو ميره حرم داد می‌ زنه : آقايون شلوغ نكنيد! حاجت ها قاطی‌ می‌شه! من پارسال اومدم ، حامله شدم

---------------------------------------------------------------

غضنفر میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما این رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین

---------------------------------------------------------------

هميشه براي کسي بخند که ميدوني به خاطر تو شاد ميشه... واسه کسي گريه کن که ميدوني وقتي غصه ‏داري و اشک ميريزي برات اشک ميريزه... براي کسي غمگين باش که

در غمت شريکه... عاشقه کسي ‏باش که دوستت داشته باشه

---------------------------------------------------------------


يه برره ای به رفيقش مي گه من يه تمساح پيدا كردم چيكارش كنم؟ ميگه ببرش باغ وحش. فردا رفقيش مي گه برديش؟ يارو مي گه : آره ، تازه امشب هم مي خوام ببرمش سينما

---------------------------------------------------------------

يك گاو نر دنبال يك گاو ماده مي افته گاو ماده هي فرار مي كرده دست آخر به يك كوچه مي رسه كه بن بست بوده برمي گرده و با حالت درماندگي مي گويد آخه چي از جون من مي خوايي

گاو نر مي گه مااااااااااااااااااااااچ

---------------------------------------------------------------

گوش بده ببين چي ميگم . اگه يکي بهت پي ام داد گفت من حسن هستم و سراغ منو از تو گرفت بگو نمي شناسمش. اين يارو شماعي زاده فکر مي کنه گيتارش دست منه

---------------------------------------------------------------

يه پسره به دختره ميگه بوس ميدي؟ ميگه نه ! پسره ميگه به جهنم بخاطر خودت گفتم من خودم زن دارم

---------------------------------------------------------------

يه برره ای میمیره ، شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲تاشون سوال می کردن .... ۶۰ تاشون حالیش می کردن


يه دفعه يه پسره داشته راه ميرفته ميخوره زمين هواااااااااا ميره نميدونی تا کجاااااااا ميره

---------------------------------------------------------------

يارو زنگ میزنه پلیس میگه آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده رو دزدیدن! پلیس میگه ، برو صندلی جلو بشین

---------------------------------------------------------------

يه روز يه بابائی سوار تاکسی ميشه ، به راننده ميگه آقا لطفا من را دو نفر حساب کنين ، راننده برميگرده ميگه من تو رو پشم ...... حساب نميکنم

---------------------------------------------------------------

يه بچه خوشگله ريش بزی ميذاره ، گرگه مياد ميخورتش



یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم ..... دومی ميگه این که چیزی نیست یه روز دیدم

دخترم تو خیابون داره با یه خروسه ميگه و ميخنده .... سومی ميگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم



يارو ماشينش تو برف گير ميکنه زنجير نداشته ، سينه ميزنه

---------------------------------------------------------------

دختر و پسره داشتن با هم قايم باشک بازی ميکردند ، دختره به پسره ميگه تو چشم بگذار اونوقت من ميرم قايم ميشم ، اگه تونستی منو پيدا کنی بغلم کن و بوسم کن ، اگه هم نتونستی منو پيدا

کنی من زير راه پله قايم شدم !

---------------------------------------------------------------

گرگه ميره در خونه شنگول و منگول در ميزنه ، مامانشون ميگه بيا تو بچه ها نيستن

---------------------------------------------------------------



زن خوب برای ازدواج بايد سه تا خصلت داشته باشه : 1 - نجيب باشه يعنی با جيب آدم کاری نداشته باشه ........... 2 - خانه دار باشه يعنی از خودش

خونه داشته باشه

4 - مثل ماه بمونه يعنی شبها بياد و صبح بره ( بره خونه باباش ) ............... 5 - البته در حد متعالی اين که باباش وضعش توپ باشه و 3 تا

سکته هم کرده باشه

---------------------------------------------------------------

به آسمون نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... به دريا نگاه ميکنم تو رو ميبينم

... به دشت های سبز نگاه ميکنم تو رو ميبينم و حتی وقتی به قلبم نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... بابا بيا برو اونطرف بگذار يه چيز بهتر ببينيم




از يه لره ميپرسن تو شما آدم مشهور هم هست ميگه آره .... سوفيا لُره ! ، اليزابت تاي لُر ، لُر و هاردی .... يه ماده شيميائی هم هست که اختراع خودمونه بهش ميگن

کلُر

-------------------------------------------------------------------

يه بار يه بچه از باباش ميپرسه : بابائی وقتی شما با مامانی ميرفتين ماه عسل من هم بودم ، بابائه ميگه آره عزيزم تو هم بودی ... رفتنی پيش من بودی ، برگشتنی پيش مامانت

-------------------------------------------------------------------

آقا ماشا ا... ميره تو بانک وام بگيره ، ضامن نداشته منفجر ميشه

-------------------------------------------------------------------

يه دفعه یه آبادانيه تو بيابون گم ميشه ، و داشته از تشنگی ميمرده .... خلاصه هی ميگفته آب آب آآآآآ آب .... يه دفعه ميرسه به يه چشمه دستاشو ميزنه تو آب ميکشه به

موهاش ميگه آخيــــــــــش ، وُلک راحت شدم تيپ موهام خراب شده بود داشتم ميمردما



آقا ماشاا... را ميبرن بهشت ، زير پای مادران له ميشه ( آخه بهشت زير پای مادران است )

------------------------------------------------------------------------

------------

با عرض معذرت اين دو ، سه تا جک پائينی يک کم ضايع بازی داره ها ، شما نخونيد ..... خانم معلمه سر كلاس از يه بچه تخسه مي پرسه:‌ اگه سه تا گنجشك سر يه شاخه

درخت نشسته باشن،‌ بعد ما يكيشون رو با تير بزنيم، چند تا گنجشك رو درخت ميمونه؟ بچهه ميگه:‌ هيچي! معلمه ميگه: نخير دو تا ميمونه. بچهه ميگه: خوب اون دو تا هم

از صداي تير فرار ميكنن ديگه.‌ معلمه يكم فكر ميكنه، ميگه: جوابت درست نبود ولي از طرز فكرت خوشم اومد! بعد شاگرده ميگه:‌ خانم حالا ما يه سوال بپرسيم؟! معلمه

ميگه :‌ بپرس. پسره‌ ميگه: اگه سه تا خانم تو خيابون بستني بخورن، اولي گاز بزنه، ‌دومي ليس بزنه و سومي ميك بزنه، كدومشون ازدواج كرده؟! معلمه يكم فكر ميكنه،

ميگه:‌ خوب معلومه،‌ سومي! بچهه ميگه:‌ نه...جوابتون درست نبود. اوني كه حلقه دستشه ازدواج كرده، ولي از طرز فكرت خوشم اومد


آقا ماشاا... را ميبرن بهشت ، زير پای مادران له ميشه ( آخه بهشت زير پای مادران است )

------------------------------------------------------------------------

------------

با عرض معذرت اين دو ، سه تا جک پائينی يک کم ضايع بازی داره ها ، شما نخونيد ..... خانم معلمه سر كلاس از يه بچه تخسه مي پرسه:‌ اگه سه تا گنجشك سر يه شاخه

درخت نشسته باشن،‌ بعد ما يكيشون رو با تير بزنيم، چند تا گنجشك رو درخت ميمونه؟ بچهه ميگه:‌ هيچي! معلمه ميگه: نخير دو تا ميمونه. بچهه ميگه: خوب اون دو تا هم

از صداي تير فرار ميكنن ديگه.‌ معلمه يكم فكر ميكنه، ميگه: جوابت درست نبود ولي از طرز فكرت خوشم اومد! بعد شاگرده ميگه:‌ خانم حالا ما يه سوال بپرسيم؟! معلمه

ميگه :‌ بپرس. پسره‌ ميگه: اگه سه تا خانم تو خيابون بستني بخورن، اولي گاز بزنه، ‌دومي ليس بزنه و سومي ميك بزنه، كدومشون ازدواج كرده؟! معلمه يكم فكر ميكنه،

ميگه:‌ خوب معلومه،‌ سومي! بچهه ميگه:‌ نه...جوابتون درست نبود. اوني كه حلقه دستشه ازدواج كرده، ولي از طرز فكرت خوشم اومد
تركه ميره دكتر، ميگه: آقاي دكتر مدتيه كه احساس پوچي ميكنم! دكتره ميگه: يعني چي؟ تركه ميگه: مثلاٌ الان يك ساله ميدونم كه زنم خرابه.. ولي عين خيالم نيست!

دكتره ميگه: خوب تو بعضي شرايط اين ميتونه طبيعي باشه. تركه ميگه: نه آقا دكتر، آخه دخترم هم تو كار هروئينه، ولي من خياليم نيست. دكتره ميگه: خوب اين هم دليل

نميشه... تركه ميگه: نه آخه آقاي دكتر، الانم كه شما جلوم نشستين، انگار دارم با .....م حرف ميزنم



يه دفعه بامشاد داشته با پيچ گوشتی به ناف شکمش ور ميرفته يکهو پيچ شکمش باز ميشه باسنش مي افته

---------------------------------------------------------------------

اول سرش را با تُف خيس ميکنيم .... بعد سيخش ميکنيم .... بعد ميکنيمش تو سوراخ ......... ما اينطوری سوزن را نخ ميکنيم شما چطوری ؟

----------------------------------------------------------------------

يه دفعه يه کُرد را ميبرن جهنم فردا ميبينن هيچ کسی تو جهنم نيست ... تحقيق ميکنن ميبينن کُرده همه را ( قاچاقی ) برده بهشت

----------------------------------------------------------------------

به آقای پشندی ميگن سه تا اسم بگو توش الله داشته باشه .. ميگه شکرالله ، حمدلله ، سيندرلاه

----------------------------------------------------------------------

يه دفعه يه آفتاب پرست ميره رو جعبه مداد رنگی " هنگ " ميکنه




يه دفعه پليس ( بامشاد ) را ميگيره بهش ميگه کارت ماشين ، گواهينامه ، بيمه ..... بامشاد ميگه بايد با اينها جمله بسازم



به يارو ميگين حال ساده را تعريف کن ،..... ميگه لب گرفتن

----------------------------------------------------------------------

يك روز تو ي جهنم شلوغ بوده و همه مي زدند و مي رقصيدند

يكي مي پرسه چي شده ..... مي گويند : آخ جون پروند ه ها گم شده ، پروند ه ها گم شده



دکتر نظام وظيفه پسر لاغری را معاينه کرد و در برگه نوشت : معاف، به دليل ضعف جسماني
پسره با خوشحالي گفت : آخ جون فوری ميرم زن ميگيرم
دکتره نوشت : و همچنين ضعف عقلاني


-----------------------------------------------------------

يه روز چند تا رفيق ميخواستن برن گردش ، تهرانيه ميگه ماشينش با من ، رشتی ميگه نهارش هم با من ، شيرازيه هم ميگه تخمه و چای هم با من ، اصفهانيه ميگه پس حالا که همتون يه چيز

ميارين منم داداشم را ميارم



مادر : پسرم ، من دارم مي رم خريد يه وقت به كبريت دست نزني ها

پسر : نه مامان جون من خودم فندك دارم


-----------------------------------------------------------------------

از خشايار پرسيدند : گاو بهتره يا گوسفند
خشاياره ميگه : گاو بهتره

مي پرسند چرا
ميگه : گاو وقتي ميخواد بره آنطرف جاده اول سمت راست نگاه ميکنه بعد سمت چپ رو ، بعد ميره ، ولي گوسفند عين گاو سرشو ميندازه پايين رد ميشه



يه روز صبح يه پيرزنه ميره کلانتري ميگه ديشب دزد اومده خونه ام و به من تجاوز کرده

افسر مربوطه ازش مي پرسه مگه شما بيدار بودي

پيرزنه ميگه : نه
افسره ميگه : پس از کجا فهميدی بهت تجاوز شده
پيرزنه ميگه : صبح که بيدار شدم ديدم جيگرم خنک شده

-----------------------------------------------------------------------
بهروز خالي بند يه زن حامله را در اتوبوس ميبينه و به او ميگه : خانم اين چيه
خانومه ميگه : معلومه بچه ام است ديگه
بهروزه ميگه : دوستش داري
خانومه : آره خوب، خيلي
ميگه : پس چرا قورتش دادي



يه روز صبح يه پيرزنه ميره کلانتري ميگه ديشب دزد اومده خونه ام و به من تجاوز کرده

افسر مربوطه ازش مي پرسه مگه شما بيدار بودي

پيرزنه ميگه : نه
افسره ميگه : پس از کجا فهميدی بهت تجاوز شده
پيرزنه ميگه : صبح که بيدار شدم ديدم جيگرم خنک شده

-----------------------------------------------------------------------
بهروز خالي بند يه زن حامله رادر اتوبوس ميبينه و به او ميگه : خانم اين چيه
خانومه ميگه : معلومه بچه ام است ديگه
بهروزه ميگه : دوستش داري
خانومه : آره خوب، خيلي
ميگه : پس چرا قورتش دادي

-----------------------------------------------------------

يه بچه ايي تازه بدنيا اومده بوده ، شير مامانشو نمي خورده ، هر زن ديگه اي هم آوردن ، فايده نداشته بچه شير اونا رو هم نمي خورده تا اينکه يه زن سياه ميارن بچه شيرشو مي

خوره بابائه مي گه : آهان ، پدر سوخته ، تو شيرکاکائو مي خواستي ما نمي دونستيم


-----------------------------------------------------------------------

خشايار قله اورست رو فتح ميکنه ، خبرنگارها جمع ميشن و ازش مي پرسند : آقا رمز موفقيت شما چي بود
خشاياره ميگه : والله آقا من اين چيزها حاليم نيست ، اگه بازم بهم بار بخوره ميارم اين بالا

-----------------------------------------------------------------------

آقا غلام تو اتوبوس كنار يه خانم چاقي نشسته بود يه نيگاه به خانومه کرد و گفت : راستي خانم اسم شما چيه
خانمه گفت : غنچه

آقا غلام گفت : شما وا بشين ديگه چي چي ميشيد

----------------------------------------------------------------------
يک روز غضنفر خواب ميبينه بزرگترين نون بربري دنيا را خورده صبح که بلند ميشه ميبينه لاحافش نيست


==========================================

مطالب جديد زير که بصورت خبيثانه اي بر ضد آقايان خوشگل ، خوش تيپ و با وفا نوشته شده توسط يکي از دوستان خيلي عزيز برای ما ارسال شده است ... شما زياد جدی نگيريد


- چرا مغز مردها گرونتر از مغز زنهاست؟
- آخه زنها از مغزشون تا به حال استفاده كرده اند!

------------------------------------------------------------------------

- ببين خانوم, تو روزنامه نوشته كه مردها به طور متوسط در روز از پونزده هزار كلمه براي صحبت كردن استفاده ميكنند, ولي زنها از سي هزار كلمه. ديدي ثابت شد شما

زنها بيشتر حرف ميزنين تا ما مردها؟
- هيچ هم همچين چيزي نيست. فوقش ثابت شده كه ما هر حرف رو بايد دو بار بزنيم تا توي مخ شماها فرو بره!
- ... ببخشيد چي گفتي؟

-------------------------------------------------------------------------

تلفن همراه تنها چيزيه كه مردها سرش دعوا دارند كه مال كدومشون كوچيكتره...

------------------------------------------------------------------------

بهترين انتقام از زني كه شوهرتون رو از چنگتون در آورده چيه؟
بذارين شوهرتون مال اون بمونه!

-------------------------------------------------------------------------

- مامان من شنيده ام تو بعضي از كشورها زن و شوهر قبل از ازدواج همديگه رو نميشناسن! راسته؟
- دخترم تو همه جاي دنيا وضع همينه!

------------------------------------------------------------------------

- بهترين مدرك دروغ بودن قصه ها چيه؟
- شاهزاده افسانه اي هميشه خوش تيپ و باهوش و پولدار و مجرده!

------------------------------------------------------------------------

آگهي نيازمندي: به پنج مرد زرنگ و كاري يا يك زن نيازمنديم...

------------------------------------------------------------------------

يه مرد متاهل تنهايي ميره مسافرت. وقتي برميگرده زنش ميپرسه:
- خوش گذشت؟
- عالي بود! خيلي كيف كردم!
- خوب حالا چقدر خرجت شد؟
- ده هزار دلار!

خوب معلومه كه حسابي دعواشون ميشه. خانمه ميگه حالا كه اينجور شد من هم تنها ميرم مسافرت. وقتي برميگرده شوهره ميپرسه:

- خوش گذشت؟
- عالي بود! خيلي كيف كردم!
- خوب حالا چقدر خرجت شد؟
- ده دلار!
- مگه ميشه؟
- چرا نميشه؟ شب اول ده دلار دادم يه نوشيدني دم بار خوردم, بعد با يه احمقي مثل تو آشنا شدم!

------------------------------------------------------------------------

فالگير: فردا شوهرتون ميميره!
زن: اينو كه خودم ميدونم. بهم بگو گير پليس ميفتم يا نه!

------------------------------------------------------------------------

هر زن باهوشي ميليونها دشمن داره: همه مردهاي احمق!

------------------------------------------------------------------------

وقي خدا مرد رو آفريد داشت تمرين ميكرد!

------------------------------------------------------------------------

- چرا روان درماني مردها كمتر از زنها طول ميكشه؟
- معمولا بايد در روان درماني به دوران كودكي بازگشت و مردها هميشه در همون دوران به سر ميبرند!

------------------------------------------------------------------------

- به مردي كه نود و نه درصد مغزش از بين رفته چي ميگن؟
- خواجه!

------------------------------------------------------------------------

مرد: عزيزم, من ميخوام از تو خوشبخت ترين زن دنيا رو بسازم!
زن: خير پيش!

------------------------------------------------------------------------

فرق يك مرد با يك گربه چيه؟
- يكيشون يه موجود دله است كه بي چشم و روئه و براش مهم نيست كه كي بهش غذا ميده, اون يكي يه حيوان ملوس خانگيه.

------------------------------------------------------------------------

- فرق بين يك مرد باهوش و هيولاي لاك نس چيه؟
- هيولاي لاك نس تا به حال چند بار ديده شده!

------------------------------------------------------------------------

- وقتي يه زن ميبينه كه شوهرش داره زيكزاك تو حياط ميدوه بايد چيكار كنه؟
- هيچي, بايد بهتر هدف بگيره و به شليك كردن ادامه بده!

------------------------------------------------------------------------

- وقتي خدا حوا رو آفريد چي گفت؟
- كار نيكو كردن از پر كردن است!

------------------------------------------------------------------------

- به زني كه هميشه ميدونه شوهرش كجاست چي ميگن؟
- بيوه.

- به مردي كه نود درصد قوه عقلانيش رو از دست داده چي ميگن؟
- بيوه.

------------------------------------------------------------------------

- چرا مردها از زنهاي خوشگل بيشتر از زنهاي باهوش خوششون مياد؟
- چون قدرت چشمهاشون بيشتر از قدرت مغزشونه!

------------------------------------------------------------------------

يه پري افسانه اي به يه مرد ميگه: يه آرزوت رو بگو تا برآورده كنم. مرده ميگه: يه كاري كن كه زنم حسابي احمق بشه تا بتونم با خيال راحت بهش دروغ بگم و هي مچم رو

نگيره. پريه قبول ميكنه و ميگه: برو خونه تون. آرزوت رو برآورده كردم. مرده خوشحال ميره خونه, ميبينه زنش تبديل به يه مرد شده!

------------------------------------------------------------------------

- خانمم درست سه هفته بعد از ازدواجمون فوت كرد...
- خوب پس زياد زجر نكشيده!

البته در جواب اين همه خبيث بازی نويسنده مطالب بالا بايد گفت که سر يا جاي عقل است يا جاي مــو ،،، واسه همينه آقايان کمتر مو دارند و بعضی ها هم اصلا مو ندارند

.... به نظر شما چرا اکثر سياستمدارها و پروفسور ها و پولدارها بي مو هستند ؟؟؟! جواب : واسه اينکه عقلشون بيشتر از باقيه کار ميکنه ،،، راستي چرا مُد شده

دختر ها موهاشون را خيلي بلند ميگذارند

********************************************

يه نفر داشته با زنش دعوا ميکرده که : تو که از من خوشت نميومد پس چرا سر سفره عقد با صداي بلند داد زدي بـــــــــــله ،،، زنه ميگه : من به تو نگفتم بله ،، يکي از من

پرسيد با اين مرتيکه عوضي ميخواهي ازدواج کني من داد زدم بـــــــــــله

يارو ميره خونه ميبينه يه مرده تو خونشون با زنش نشسته .. مياد جلو ميگه تو کي هستي با زن من نشستي ... طرف ميگه راستش من خلبانم اما هواپيما سقوط کرد افتادم تو خونه

شما ... يارو يه نگاه ميکنه ميگه اين ارتش هم چه خر تو خريه ها ، ديروز هم يکي از نيرو دريائي کشتي شون غرق شده بود نزديک بود تو وان حموم غرق بشه

يه روز بهروز خالي بند سرما ميخوره صداش ميگيره اون هم مجبور بوده با صداي يواش و از ته گلو حرف بزنه ( مجسم کنيد حالت را) ... خلاصه يه کاري پيش مياد ميره

آيفون همسايشون را ميزنه .. زن همسايه آيفون را بر ميداره ميگه کيــه ، بهروزه با صداي يواش ميگه حاج آقا هستن ، زنه ميگه نه نيستش بيا تو

به خشايار ميگن با شمشير جمله بساز ، ميگه فولاد فدات شم شير بخور

خشايار و بهروز خالي بند را ميبرن جهنم ، اما وسط راه ميگن به شما يه آوانس ميديم ،، ميگن چيه ،ميگن اينجا 2 نوع جهنم داريم يکي جهنم ايراني ها يکي جهنم خارجي ها ، ميپرسن فرقش

چيه ، ميگن تو جهنم خارجي ها هفته اي يک بار قيـر داغ ميريزن تو دهنتون اما تو جهنم ايراني ها هر روز ،،،، خلاصه خشايار ميگه من ميرم تو جهنم خارجيا و بهروز هم مياد تو جهنم

ايرانيا ..... يه چند ماهه بعد خشايار ميبينه خيلي ناجوره اينجا ميگه بيچاره بهروز خالي بند که هر روز قير ميخوره ، خلاص ميره ميبينه بهروز با رفيقاش نشستن دارن حال ميکنن

و چاخان خبري هم از قير داغ نيست ،خشاياره ميگه جريان چيه ، مگن بابا اينجا آخه جهنم ايراني هاست يک روز قيرش نيست ، يک روز قيرش هست قيفش نيست ، يه روز دو تاش هست

يارو نمي ياد سر کار

( برنامه کودک کار و انديشه را که يادتون هست ) ،، قزوينيه ميره صدا و سيما ميگه ببخشيد آقا اون بچه که هي ميگفت ( من کـــارم من کــارم ) کدومـــــه !!!

يه بنده خدائي يه تيکه جور ميکنه اما جا نداشته ، خلاص هر چي اين در اون در ميکنه خونه خالي گيرش نمياد ، يه هو ميبينه يه تريلي گوشه خيابون پارکه ، خلاصه ميرن زير تريلي و تو

حس بودن کـــــــــــــه ميبينه يکي زد سر شونش !!! طرف بر ميگرده ميبينه واي يه افسره است ميگه بله قربان چي شده ، سروانه ميگه شما اينجا دارين چي کار مي کنين ، يارو هول

ميکنه ميگه هيچي قربان دارم روغن ماشين را عوض ميکنم ، سروانه ميگه عزيزم اولا روغن ماشين را از اين طرفی ميشن و عوض ميکننن نه اون طرفي ، دوماً تريلي نيم ساعته رفــته


طرف شب عروسيش بوده خلاصه به داداش کوچيکش ميگه برو يه بسته کــرم از داروخونه بگير بيار .. آقا اين بچه ميره ميخره ميده دست داداش دوماده اونها هم ميرن تو حنجله

..... خلاصه مبينن يه ساعت شد نيومدن دوساعت شد سه ساعت شد يه روز شد ميبينن عروس دوماد نميان بيرون ، ميگن بابا اينها مگه چه کار ميکنن ، بچه ميگه من بگم من بگم ،

ميزنن تو سر بچه ميگن وااااا ، بچه چه معني داره از اين حرفها بزنه ، خلاصه سرتون درد نيارم يه روز شد دو روز شد يه هفته شد مبينن نميان بيرون ، ميگن بچه تو که ميدوني چرا نميان

بيرون ،،، پسره ميگه راستش داداش گفت برو يه بسته کــرم بخر ، مغازه بسته بود من هم يه بسته چسب دوقلو خريدم بهش دادم

1- خشايار به رفيقش ميگه: ميخوام دختر شاه رو بگيرم! رفيقش ميگه: چرت نگو مومن! مگه كشكيه؟! خشايار ميگه: بابا من كه راضيم، ننه ام هم كه راضيه، فقط

مونده شاه و دخترش!

يه حاجي اصفهانيه ميره خونه يه بابائي مهموني و شب هم مي مونه ، خلاصه نصفه شب بوده که صاحب خونه هوس خانومش را ميکنه ، حالا از يارو اصرار از حاج خانوم انکار که بابا

يارو اصفهانيه بيدار ميشه ميبينه آبرومون ميره ، يارو آخرش شاکي ميشه ميگه خوب برو به بهونه آب خوردن از يخچال ، نور يخچال مي افته ببين طرف خوابه يا نه ، حاج خانوم هم ميره

ميبينه بــله اصفهاني خوابه خوابه ، خلاصه ميان و مشغول ميشن ..... صبح حاجيه بلند ميشه به صاحب خونه ميگه ( با لهجه اصفهوني ) حج آقا ديشب خيلي تشنم بود ،،

صابخونه ميگه حاجي آب که بالا سرتون تو یخچال بود بر ميداشتين ميخوردين ،، اصفانيه ميگه نـــــــــــــه حج آقا ، ديشب يکي اومد اينجا يه ليوان آب خورد تا صبح مي ک

....... نش

2 - مهران مديري 2 تا دزد ميگيره زنگ ميزنه به 220

3- طرف خيلي شاكي ميره ثبت‌احوال، ميگه: آقا اين اسم من خيلي ضایعه ، بايد حتماٌ عوضش كنم. كارمنده ازش ميپرسه، مگه اسمتون چيه؟ طرف ميگه: خشايارِ گهُ‌چهره !

كارمنده ميگه: آره خوب حق داريد، بايد حتماً عوضش كنيد. حالا چه اسمي ميخوايد بگذاريد؟ خشايار ميگه: خشايار ان‌چهره!

بهروز خالي بند پرتقال خوني ميخوره، ايدز ميگيره

5- از خشايار ميپرسن: ميدوني USA مخفف چيه؟ ميگه: يوم‌الله سيزده آبان !

نــــــــــــــه غلام

6- بهروز خالي بند رفته بوده تماشاي مسابقه دو و ميداني، وسط مسابقه از بغليش ميپرسه: ببخشيد، اينا واسه چي دارن ميدون؟! يارو ميگه: براي اينكه به نفر اول جايزه

ميدن. بهروز خالي بند يوخده فكر ميكنه، ميپرسه: پس بقيشون واسه چي دارن ميدون؟!

9- بهروز خالي بند تصادف ميكنه، ملت علاف ميريزن دورش و شروع ميكنن نظر كارشناسي دادن. بالاخره بعد يك مدت افسر راهنمايي مياد، منتها اونقدر ملت هركدوم واسه

خودشون چرت و پرت ميگفتن كه صداي افسره به جايي نميرسيده. بهروز خالي بند شاكي ميشه، داد ميزنه: ساكت.. ساكت... ديگه اينجا كسي جز جناب سروان حق

گه خوردن نداره ها!

11- بهروز خالي بند زنگ ميزنه فلسطين، ميبينه اشغاله!

12 - آقا غلام دست ميذاره به برق فيوز مي پره ، فيوز رو ميزنن غلامه مي پره

13- بهروز خالي بند سوار آسانسور ميشه، ميبينه نوشته‌: ظرفيت 12 نفر. باخودش ميگه: عجب بدبختيه‌ها! حالا 11 نفر ديگه از كجا بيارم؟!

14- به اکبر عبدي ميگن دوست داری خشايار بميره ارثش به تو برسه ، اکبره ميگه نه ، دوست دارم بکشندش تا ديه هم بگيرم

15- از آقای خياباني ميپرسن: به نظر شما اگه آمريكا افغانستان و عربستان رو بگيره، به كره و چين هم حمله كنه تكليف ايران چي ميشه؟ خيابانی ميگه: چي ميشه نداره كه،

ايران ميره جام جهاني!



17 - خشايار مستوفي داشته ميمرده ، ملت ريخته بودند دورش ببينند دم آخري چي ميگه ، خشايار ميگه به ارواح باباتون من همه نماز روزه هام را گرفتم فقط 60 سال واسم طهارت

بگيرين !

18- از ناتاشا ميپرسن: چند تا بچه داري؟ 4 تا از انگشتاشو نشون ميده، ميگه: 3 تا! ملت كف ميكنن، ميگن: بابا اينا كه 4تاست؟ ناتاشا انگشت كوچيكشو نشون ميده،

ميگه: اين بچة همسايمونه، ولي هميشه خونة ماست!

19- مامان بهروز داروخونه داشته، يك روز جلو در مغازه بزرگ مينويسه: سوسك كش جديد رسيد! خلاصه بعد يك مدت يك بابايي مياد تو ميگه: ببخشيد، جريان اين

سوسك‌كش جديد چيه؟ اين خونة ما رو سوسك سر گرفته. ننه بهروز ميگه: اين دارو خيلي جديده و بازدهيش هم تضمينيه. شما اين دارو رو ميريزيد تو يك قطره چكون، بعد كشيك

ميكشيد تا سوسكها رو بگيريد. هر سوسك رو كه گرفتيد، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازين دارو ميچكونيد، بعد از يك مدت سوسكها كور ميشن و

خودشون از گشنگي ميميرن! يارو كف ميكنه، ميگه: خوب آخه اگه سوسكها رو بگيريم كه همونجا درجا مي‌كشيمشون! طرف ما ميره تو فكر، بعد يك مدت ميگه: آره خوب،

ازون راهم مِشه!

20- آبادانيه ميخواسته بره خواستگاري، ديرش شده بوده حواسش پرت ميشه شلوارش رو پشت و رو ميپوشه و با عجله ميدوه تو خيابون، يهو يك ماشين مياد ميزنه درازش ميكنه وسط

خيابون. رانندهه مياد بالا سرش، ميگه: طوريت كه نشده؟ آبادانيه يك نگاه به سر تا پاش ميكنه، چشمش ميافته به شلوارش، ميگه: چي چيو طوري نشده، ولك زدي حسابي

پيچوندي!

21- ميخواستن بهروز خالي بند رو شكنجه روحي بدن، ميفرستنش تو يك اتاق گــرد، ميگن برو يك گوشه بشين!

26- يه بابائي تو يك شب برف و بوراني داشته از سر زمين برميگشته خونه، يهو ميبينه يكجا كوه ريزش كرده، يك قطار هم داره ازون دور مياد! خلاصه جنگي لباساشو درمياره و

آتيش ميزنه، ميره اون جلو واميسته. رانندة قطاره هم كه آتيشو ميبينه ميزنه رو ترمز و قطار وا ميسته. همچين كه قطار واستاد، يارو يك نارنجك درمياره، ميندازه زير قطار، چهل

پنجاه نفر آدم لت و پار ميشن! خلاصه يارو رو ميگيرن ميبيرن بازجويي، اونجا بازجوه بهش ميتوپه كه: مرتيكة خر! نه به اون لباس آتيش زدنت، نه به اون نارنجك انداختنت!

آخه تو چه مرگت بود؟! طرف ميزنه زير گريه، ميگه: جناب سروان به خدا من از بچگي اين دهقان فداكار و حسين فهميده رو قاطي ميكردم!

28- طرف كليدش رو تو ماشين جا ميگذاره، تا بره كليد ساز بياره زن و بچش دو ساعت تو ماشين گير ميكنن!

29- بعد از عمري داريوش مياد ايران، اجرا زنده ميگذاره تو استاديوم آزادي. خلاصه ديگه ملت داشتن خودشون رو خفه ميكردن، داريوش هم مياد خيلي حال بده، از ملت

ميپرسه: چي ميخواين براتون بخونم؟ يك تركه ازون پشت داد ميزنه: اِبـــي بـخـــون.. اِبـــي بـخـون!

30- از ننه بهروز ميپرسن چندتا بچه داري؟ انگشت كوچيكشو نشون ميده، ميگه: هفت تا! ملت كف ميكنن، ميگن: بابا اين كه فقط يكيه! ميگه: آخه دادم mp3شون

كردن!

31- تركه ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش ميرسونن كه: جواب برج ايفله، فقط تو زود نگو كه ضايع شه. خلاصه مسابقه شروع ميشه، تركه

ميپرسه: تو جيب جا ميگيره؟ ميگن: نه. تركه ميگه:...ها! پس حتماٌ برج ايفله!

32- غلام ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش ميرسونن كه: جواب خياره، فقط تو زود نگو كه ضايع شه. خلاصه مسابقه شروع ميشه، غلامه ميپرسه:

تو جيب جا ميگيره؟ ميگن: نه. غلام ميگه: بابا اين عجب خيار گنده‌ايه!

33- يه جوونه ميخواسته تو يك ادارة دولتي استخدام شه، ميبرنش گزينش. اونجا يارو ازش ميپرسه: شما وقتي ميخواين وارد مستراح شيد، با پاي راست وارد ميشيد يا با پاي

چپ؟! طرف هول ميشه، ميگه: شما منو استخدام كنيد، من با سر وارد ميشم!

35- ماشين بهروز رو تو روز روشن، جلو چشماش ميدزدن، رفيقاش ميدون دنبال ماشينه و داد ميزنن: آاااي دزد! بگـــيـــرينش! يهو خشايار داد ميزنه: هيچ خودتونو

ناراحت نكنيد.. هيچ غلطي نميتونه بكنه! رفيقاش واميستن، ميپرسن: چرا؟ خشي ميگه: من شمارشو برداشتم!

36- فولاد مي افته تو چاه، فاميلاش سند ميگذارن درش ميارن!


- يه بابائي سوار هواپيما ميشه، ميشينه كنار دست يك پيرمرده. خلاصه سر صحبت باز ميشه و اين دوتا نسبتاٌ با هم رفيق ميشن. وسطاي راه، يك مهمون دار مياد از پيرمرده

ميپرسه، پدر شما شكلات ميل داريد؟ پيرمرده ميگه: نه خيلي ممنون، من بواسير دارم. مهمون داره از طرف ميپرسه: شما چي؟ يارو مياد تريپ رفاقت بگذاره، ميگه: نه

مرسي. اين رفيقمون بواسير داره، باهم باز ميکنيم ميخوريم!

40- شيخ پشم الدين کشکولي يه كارت تلفن ميخره، عجالتاً اول ميده پرسش كنن!

41- يه پيرمرده و يه پيرزنه و يه پسره و يه دختره تو يه كوپه قطار با هم بودن،‌ قطار ميره تو تونل و همه جا تاريك ميشه،‌ يهو يه صداي ماچ و بعد هم يه صداي كشيده مياد! قطار از

تونل مياد بيرون همه نشسته بودن سر جاشون. پيرزنه با خودش ميگه: عجب دختر متين و باحياييه! با اينكه جوونه و دلش ميخواد ولي به كسي راه نميده، تا يارو بوسيدش ، گذاشت

زير گوشش! دختره با خودش ميگه: عجب پيرزنه نجيبيه! با اينكه سنش بالاست و كسي تحويلش نميگيره، بازم نميذاره كسي ازش سوء استفاده كنه. پيرمرده هم با خودش

ميگه:‌ بابا عجب بدبختيه‌ها! يكي ديگه حالش رو ميكنه ما كشيده رو مي‌خوريم! پسره هم با خودش ميگه: چه حالي ميده آدم كف دستش رو ببوسه محكم بزنه تو گوش بغلي!

42- به عربه ميگن تا حالا موز خوردي؟ ميگه: آره ولك، همون كه هستش يك وجبه؟!

45- يه هواپيما تو قبرستون تبريز سقوط ميكنه، فردا راديو تبريز ميگه: شب گذشته يك فروند هواپيماي توپولوف در حومة شهر تبريز سقوط كرده و تا اين لحظه 34513 جسد

كشف شده! عمليات براي يافتن اجساد بقيه قربانيان در قبرستون همچنان ادامه دارد!

46- از من نوار مغزي ميگيرند، ميبينند بيست دقيقه اولش خاليه!

47- سه تا پسره با هم كل گذاشته بودن، اولي ميگه: باباي من مهم‌ترين آدم مملكته. دوتاي ديگه ميپرسن: مگه بابات چيكارس؟ ميگه: باباي من رئيس‌جمهوره. هر قانوني

كه بخواد گذاشته بشه رو بايد اول باباي من امضا كنه. دومي ميگه: برو بابا حال نداري. باباي من عمري پوز باباي تورو ميزنه! اوليه ميگه: مگه بابات چيكارس؟ پسره

ميگه : باباي من نماينده مجلسه.. تا باباي من راي نده، عمري قانوناي باباي تو تصويب نميشن. سومي برميگرده ميگه: باباهاي شما جلوي باباي من پشم هم نيستن! اون دو

تا ميپرسن: مگه بابات چيكارس؟ پسره ميگه: باباي من پاسبونه... جلوي خيابون واميسته، پونصدتومن ميگيره، ميشاشه به قانون باباهاي هردوتون!

48- تركه ميره خواستگاري، اسم دختره پروانه بوده ولي تركه قاط زده بوده، يك بند بهش ميگفته آهو خانوم! خلاصه وقتي دختره مياد چايي تعارف كنه، تركه ميگه: دست شما

درد نكنه آهو خانوم! دختره شاكي ميشه، ميگه: بابا اسم من پروانه‌ست نه آهو.تركه ميگه: اي بابا فرقي نداره... حيوون حيوونه ديگه!

49- يه بچه مومني سنگ مينداخته تو صندوق صدقات، ازش ميپرسن: بابا اين چه كاريه ميكني؟! ميگه: ميخوام به انتفاضه كمك كنم!

51- ميخواستن الهي قمشه‌اي رو ترور كنند، تو سشوارش بمب ميگذارن!

52- تو تبريز حكومت نظامي بوده، يارو سروانه به سربازش ميگه كه تو اينجا كشيك بده، از هفت شب به بعد هركسي رو خيابون ديدي در جا بزنش. حرفش كه تموم ميشه، تا مياد

بره سوار ماشينش شه، ميبينه صداي گلوله اومد. برميگرده ميبينه سربازه زده يك بدبختي رو كشته! داد ميزنه: احمق! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه

ميگه: ايلده قربان اين يک آدرسي پرسيد كه عمراٌ تا ساعت نه شب هم پيداش نميكرد!

53- به آبادانيه خبر ميدن كه بابات مرده، ميگه: آخ جون... از فردا تريپ مشكي با عينک دودي !

54- به ملانصرالدين ميگن: ميدوني امام حسين كجا دفن شده؟ ميگه: نه. ميگن: كربلا. ميگه: اي خوشا به سعادتش!

55- يارو ميره تو يك قهوه‌خونه، به قهوه‌چي ميگه: داش حال ميكني يك جك عربي بگم؟! قهوه‌چيه ميگه: ببين ولك، من خودم عربم، اين يارو هم كه كنار دستت نشسته هم

عربه، درضمن قهرمان كشتيه. اوني كه رو ميز سمت چپ نشسته هم عربه، درضمن معمولاٌ با خودش دو تا قمه داره. حالا هنوز ميخواي جك عربي تعريف كني؟! يارو ميگه:

نه والله، حوصله ندارم سه بار توضيح بدم

56- سه تا تركه رفته بودن ايستگاه راه‌آهن، تا ميرسن تو يهو قطار حركت ميكنه، اينها هم ميگذارن دنبال قطار حالا ندو كي بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختي، يكيشون ميرسه به

قطار و ميپره بالا و دستشو دراز ميكنه دومي رو هم سوار ميكنه، ولي سومي بندة خدا هرچي ميدوه نميرسه. خلاصه خسته و كوفته برميگرده تو ايستگاه، يك بابايي بهش ميگه: آقاجان

چرا اينقدر خودتونو خسته كرديد؟ قطار بعدي نيم ساعت ديگه حركت ميكنه، واميستاديد با اون ميرفتيد. تركه نفس زنان ميگه: منم نميدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا

رفيقام اومده بودن بدرقم!

57- یه گيجي مثل من ميره زير ماشين، رفقاش با دمپايي و سنگ ميزنن درش ميارن!

58- يك شب تلويزيون فيلم سينمايي خانه كوچك رو گذاشته بوده، تو فيلم مرده به زنش ميگه: شب بخير لورا. يهو تو لرستان ملت همه تلويزيون رو خاموش ميكنند، ميرن

ميخوابن!

60- تركه و لره رفته بودن شكار، تركه از دور يك شير ميبينه، نشونه ميگيره ميزنه... تيرش خطا ميره و ميخوره به دم شيره. شيره هم شاكي ميشه، ميدوه طرفشون كه

سرويسش كنه. تركه جنگي ميره بالاي درخت، ميبينه لره همينجور اون پايين واستاده، بهش ميگه: بابا بيا بالا، الان مياد دهنتو سرويس ميكنه. لره يك نگاهي بهش ميكنه، ميگه:

برو گيتو بخور! مگه من زدم؟!

61- معلمه از شاگردش ميپرسه: دو دو تا چند تا ميشه؟ پسره ميگه: شونزده تا! يارو شاكي ميشه، ميگه: همين خنگ بازيا رو در مياريد كه ملت ميگن تركا خرن! دو دو

تا ميشه چهارتا، ديگه اگه خيلي بشه، ميشه هشت تا!

62- يه پشت کنکوري ادعاي پيغمبري ميكرده،رفيقاش بهش ميگن: بابا همينجوري كه نميشه! بايد بري چهل روز بشيني تو غار، تا از خدا برات وحي بياد. خلاصه جوونک

ميره، دو روز بعد با دست و پاي شكسته و خوني مالي برميگرده! رفيقاش ميپرسن: چي شده؟! يارو ميگه: ما رفتيم تو غار، يهو جبرئيل با قطار اومد!

63- يك بابايي داشته از سر كار برميگشته خونه، يهو ميبينه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند، منتها يجور عجيب غريبي: اول صف يك سري ملت دارن دو تا تابوت رو

ميبرن، بعد يك يارو مرده با سگش راه ميره، بعد ازون هم يك صف 500 متري ملت دارن دنبالشون ميرن. يارو كف ميكنه، ميره پيش جناب سگ دار، ميگه: تسليت عرض ميكنم

قربان، خيلي شرمندم... ميشه بگيد جريان چيه؟ يارو ميگه: والله تابوت جلوييه خانممه، پشتيش هم مادر خانومم... هردوشون رو ديشب اين سگم پاره پاره كرده! مرده

ناراحت ميشه، همينجور شروع ميكنه پشت سر يارو راه رفتن، بعد از يك مدت برميگرده ميگه: ببخشيد من خيلي براتون متاسفم، ميدونم الانم وقت پرسيدن اينجور سوالا نيست، ولي

ممكنه من يك شب سگ شما رو قرض بگيرم؟! مرده يك نگاهي بهش ميكنه، اشاره ميکنه به 500 متر جمعيتي پشت سر، ميگه: برو ته صف!

64- يه مشنگي يهو بي هـوا مياد تو اتاق ، خفه ميشه!



65- بامشاد دنبال دزد ميكنه، از دزده جلو ميزنه!

66- آقا

68- بهروز ميره مسابقة قرائت قرآن، شلوار ورزشي ميپوشه!

69- خشايار فولاد رو ميگذاره دانشكده افسري، رفيقاش بهش ميگن: بابا اينكه درسش خوب بود، ميگذاشتي دكتري، مهندسي چيزي ميشد، خشي ميگه: آخه ميخوام وقتي

درسش تموم شد باهم كلانتري باز كنيم!

70- ياسمن گل بانو صبح از در خونه مياد بيرون، ميبينه سر كوچه يك پوست موز افتاده، با خودش ميگه: اي داد بيداد، باز امروز قراره يك زميني بخوريم!

72- يارو سرش ميخوره به ميلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو ميشه كف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز ميكنه ميبينه ملتي كه واستادن بالا سرش ميله رو گرفتن، ميگه:

ولش كنين ببينم چي ميگه!

74- تركه ميره پيتزا فروشي، ميگه: ببخشيد پيتزا بزرگ چنده؟ يارو ميگه: 2000 تومن. تركه يكم بالا پايين ميكنه، ميگه: پيتزا متوسط چنده؟ يارو ميگه:

1000 تومن. باز تركه يوخده با پولاي جيبش ور ميره، ميگه: پيتزا كوچيك چنده؟ يارو ميگه: 700 تومن. تركه دست ميكنه تو جيبش يك صد تومني درمياره، ميگه:

قربون دستت داداش، يك جعبه اضافه به ما بده!

خشايار آتيش ميگيره ميميره

فولاد
در مغازش ميزنه به علت پدر سوختگي مغازه تعطيل است

75- دو تا بلوچه ميرن تهران يك فولكس قورباغه اي ميخرن، برميگردن طرف بلوچستان. نزديكاي زاهدان يهو فولكسه خاموش ميشه، هركار ميكنن ديگه روشن نميشه. يكيشون

برميگرده به اون يكي ميگه: اوره ياسروك، برو نگاه كن ببين ماشين چه مرگش زده. ياسروك ميره درِ كاپوتو باز ميكنه، يك نگاه ميكنه با تعجب ميگه: اوره كَريموك! بيا كه

ماشين موتور ا! نداره! خلاصه اولي پياده ميشه مياد يك نگاه ميندازه، ميگه: برو از صندوق عقب ابزار بيار، خودم درستش ميكنم! خلاصه ياسروك ميره درِ صندوق عقب رو

وا ميكنه، يهو داد ميزنه: اوره كريموك! بيا كه از تهران تا اينجا دنده عقب اومديم!

76- يه عاشقي از طبقه صدم يه ساختمون مي‌پره پايين، به طبقه پنجاهم كه ميرسه ميگه: خب الحمدالله تا اينجاش كه بخير گذشت!

77- زن تركه دو قلو ميزاد،‌ تركه ميره صورت حساب بيمارستان رو حساب كنه،‌ به يارو ميگه:‌ حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم!

78- يه نديد بديد ميره واسه تلفن همراه ثبت نام ميكنه، بهش ميگن: تا سه ماه ديگه بهت تحويل ميديم. آقا با کلاسه هم رو كمربندش يه پرچم ميزنه : به زودي دراين مكان يك

عدد موبايل افتتاح خواهد شد!

79 - سياه پوسته ميچوسه ، زنش تا يک هفته دوده پاک ميکرده


عربه با دو تا خيار در دست ميره توي يك بقالي، ميگه:حاج آقا خيارشور داري؟ بقاله ميگه: بله. عربه ميگه: پس ولك بي زحمت اين دوتا رو هم بشور!

82- يه خونه خرابي پكر و ناراحت نشسته بوده تو يك عرق فروشي و همين جور يك ساعت تمام داشته گيلاس عرقشو نگاه مي‌كرده. يارو جاهله با خودش ميگه بگذار يكم بخنديم،

ميره جلوي طرف ، گيلاس عرقشو برميداره، يه نفس ميره بالا. يارو اول يك نگاه غمناك به جاهله ميكنه، بعد يهو ميزنه زير گريه! جاهله ناراحت ميشه:‌ميگه: بابا بيخيال،‌

شوخي كردم ! جون حاجي..اصلاً‌ الان يدونه مَشتي‌شو برات ميگيرم، مهمون من! يارو در حين هق هق ميگه: نه داداش، تقصير تو نيست. اصلاً‌ امروز بدترين روز زندگي

منه! اولش صبح خواب موندم دير رسيدم سركار،‌ رئيسم هم بيرونم كرد! ‌بعد اومدم برگردم خونه، ‌ديدم ماشينم رو دزد برده! رفتم كلانتري، ‌گفتن كاريش نمي‌تونن بكنن...بعد

تاكسي گرفتم رفتم خونه يهو ديدم كيف پولم رو گم كردم، ‌يارو راننده تاكسيه هرچي از دهنش درومد بارم كرد .. بعد رفتم تو خونه، ديدم خانم با سه تا از همسايه‌ها تو رختخوابن! آخر

تصميم گرفتم خودمو بكشم، ‌كه يهو تو اومدي ليوان سمم رو تا ته خوردي!

83- باباي فولاد ميميره، مجلس ختمش رفيقاش همه ميان بهش تسليت ميگن. فولاد خيلي احساساتي ميشه، ميگه: به خدا خيلي زحمت كشيدين تشريف آوردين، ‌شرمنده

كردين... ايشالله ختم پدرتون جبران مي‌كنم!

84- زنِ آپانديسش رو عمل كرده بوده، بعد از عمل شوهرش مياد ملاقاتش. منتها زنه هنوز خوب بهوش نيومده بوده و داشته زير لب هزيون مي‌گفته: احمق...

بي‌شعور...عوضي! يك دكتري داشته از اتاق رد ميشده، ميگه: خوب به سلامتي مثل اينكه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف ميزنه!

85- ( ياسمن گل بانو ) خودشو ميزنه به كوچة علي چپ، گم ميشه!

از پرسپوليسي ميپرسن بنفش چه رنگيه؟ ميگه: قرمز ديدي ؟! آبيش !

88- تركه ميفته تو جوب،‌ سند ميگذاره مياد بيرون!

91- يه مسئولي داشته راديو پيام گوش ميداده،‌ گزارشگره ميگفته: راه بهارستان به امام حسين بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسين بسته‌است... ‌طرف ميگه:‌ باشه بابا

بستس كه بستس، ديگه چرا هي به امام حسين قسم ميخوري؟!

92- يه دانشمنده مثل من يه تيكه يخ گرفته بوده بالا، ‌داشته خيلي متفكرانه بهش نگاه مي‌كرده. رفيقش ازش ميپرسه: چيرو نگاه ميكني؟ طرف ميگه: ازش آب ميچيكه ولي

معلوم نيست كجاش سوراخه!

93- به

94- يه ترکه داشته از تو جزيره آدم‌خورا رد ميشده،‌ يهو ميبينه آدم خورا محاصرش كردن. بيچاره جفت مي‌كنه با حال زار ميگه: اي خدا بدبخت شدم!‌ يهو يك صدايي از

آسمون مياد: نترس بندة من، بدبخت نشدي! اون سنگ رو از جلوي پات بردار بكوب به سر رئيس قبيله. تركه خوشحال ميشه،‌ سنگ رو ميكوبه تو كلة ‌رئيس قبيله. رئيسِ قبيله

جابه‌جا ميميره، باقي افراد قبيله شاكي ميشن، نيزه به دست، شروع مي‌كنن دويدن طرف تركه! يهو يك صدايي از آسمون مياد: خوب بنده من، حالا ديگه بدبخت شدي!

95- لره توي اتوبوسِ تهران-خرم‌آباد نشسته بوده، ميره به راننده ميگه: آقاي راننده واسه كي داري رانندگي مي‌كني؟! اينا که همه خوابن!

96- تركه با چند تا رشتيه نشسته بودن داشتن جوك مي‌گفتن، رشتيا براي تركا جك ميگن، نوبت تركه كه ميشه،‌ تا مياد بگه: يه روز رشتيه... همه بهش ميگن بشين بابا نميخواد

بگي! دوباره يه دور ميزنه ميرسه به تركه، باز تا مياد بگه: يه روز يه رشتيه... ميپرن وسط حرفش، نميذارن بگه. بار بعد كه نوبت ميرسه به تركه، ميگه: يه روز يه

تركه داشته ميرفته با سر ميخوره زمين! همه رشتيا ميخندن بعد تركه ميگه: ‌ولي وقتي بلندش ميكنن ميبينن رشتي بوده!

97- تركه زنگ ميزنه خونه دوست دخترش، باباي دختره گوشي رو ور ميداره. تركه ميگه: ببخشيد غزال خونست؟!‌ باباهه هم شاكي ميشه فحش خوار مادر رو ميكشه به

تركه! چند روز بعد دختره تركه رو تو خيابون ميبينه،‌ ميگه: ‌بابا چرا ضايع بازي در مياري؟! وقتي بابام ور ميداره، ‌يه چيزِ بي‌ربط سر هم كن بگو. ترکه هم ميگه ‌باشه .

دفعه بعد كه زنگ ميزنه، باز باباهه گوشي رو ور ميداره.‌ تركه هول ميشه، ميگه: ببخشيد اونجا ميدون انقلابه؟! يارو ميگه: آره چي كار داشتي؟! ميگه: ببخشيد، غزال

خانم هستن؟!

98- يك سال، يك ماه از محرم گذشته بوده ولي هنوز تو شهر صداي سينه‌زني ميومده. مردم ميرن پي ماجرا، ميبينن دسته تركها تو كوچه بن بست گير كرده

سيگاريه ميره لباس فروشي،‌ ميگه:‌ ببخشيد شلوار نخي داريد؟ يارو ميگه:‌بعله. طرف ميگه: بي‌زحمت دونخ بدين
يکي ميگن يك معما بگو، ميگه اون چيه كه زمستونا خونه رو گرم ميكنه تابستونا بالاي درخته ؟! يارو هرچي فكر ميكنه جوابشو پيدا نميكنه، ميگه: نميدونم، حالا بگو چيه؟ همون يکي

ميگه بخاري! يارو كف مي‌كنه، ميگه: باباجان بخاري زمستونا خونه رو گرم ميكنه ولي تابستونا چه جوري بالاي درخته ؟ باز هم همون يکي ميگه: بخاريِه خودمه دوست دارم

بگذارمش بالاي درخت!

اکـــــي


| (نظر بدهید.)


يه قزوینیه داشته با بچش گرگم به هوا بازي ميكرده، يهو جَو ميگيردش بچشو ميخوره!!



يك روز يك قزويني ميره ويديو كلوپ و سي دي سوپر كرايه ميكنه. فردا سي دي را پس مياره ولي سي دي پاره پاره بود.

فيلميه: آقا سي دي خوب بود.

قزوينيه:آره ولي سوراخش كوچيك بود!!!



به يه نفر گفتن چه وقتي خيلي ضايع شدي گفت:يه روز دختر خالم بهم زنگ زد گفت: بيا خونه خاليه!! منم خوشحال شدم رفتم. در و که باز کردم ديدم کسي نيست! دختر خالم

گفت: من ميرم تو اتاق تو هم 5 دقيقه ديگه بيا تو!! منم 5 دقيقه بعد رفتم تو ديدم همه ميگن تولد نولد تولدت مبارک. بعد به طرف ميگن خب چه ربطي داشت! ميگه: اخه

رفته بودم تو لخت بودم


سه نفر کل گذاشته بودن سر پستوناي زنشون!اولي ميگه:پستوناي زن من اندازه خربزهست دومي ميگه پستوناي زن من اندازه ي هندونست سومي ميگه با با اينا که چيزي نيست من وقتي

کرست زنم رو ميبرم خشک شويي يارو ميگه: چتر نجات قبول نميکنيم


تهرونيه خوابيده بوده كنار زنش، يهو هوس كار خير ميكنه و شروع ميكنه آروم آروم با پر و پاچة حاج خانوم ور رفتن. زنش پشتش رو ميكنه بهش، ميگه: رامين بيخود فكراي الكي

نكن... فردا بايد برم دكتر زنان، اونجام بايد تميز باشه! تهرونيه ميخوره تو پرش، يكم واسه خودش چرت ميزنه، بعد يهو خوشحال بلند ميشه، به زنش ميگه: شقايق جون، فردا

وقت دندون‌پزشكي كه نداري؟؟؟؟


تركه داروخونه ميزنه،‌ رو درش مي‌نويسه: فروش نوار بهداشتي با نصب در محل



تركه ميره دكتر ميگه: آقاي دكتر تخمم درد ميكنه، دكتر دست ميزنه ميگه: الان چه احساسي داري؟ ميگه: دكتر جون دوست دارم ادامه بده

يه ترکه ميره داروخونه ميگه اقا يزيد دارين! ميگه يزيد چيه؟!!ما يزيد نداريم.ترکه ميگه هموني که مي زارن سر اونجاشون ديگه!!!!!مرده ميگه با با اسمه اون که کاندومه با

با!!ترکه ميگه ايلده من نيميدونم هر چي جلوي اب و بگيره يزيد ديگه!!



مزاحمه زنگ ميزنه خونة يه تركه، ميگه: ببخشيد گوشي دستتونه؟ يارو ميگه: بعله. ميگه: خوب پس بيزحمت بكنيدش تو كونتون! تركه شاكي ميشه و قطع ميكنه. سه

چهار ساعت بعد باز مزاحمه زنگ ميزنه همون خونه، ميگه: ببخشيد گوشي دستتونه؟ تركه مياد تيز بازي در بياره، ميگه: نه! مزاحمه با صداي متجب ميگه: اِااِ... يعني

هنوز تو كونتونه؟ !!!!



يه معلمه رفته بوده دستشويي دانش آموزا، يهو يك گوز گوش خراش ازش در ميره! يه پسره تخس، تازه اومده بوده تو دستشويي، شروع ميكنه لگد زدن به در كه: آي كس كش مادر

قحبه، تو كلاس چندمي؟! معلمه از ترس آبروريزي صداش در نمياد، ولي يارو ول كن نبوده و همينجور ميكوبيده به در و خوار مادر معلمه رو دور ه ميكرده! آخر معلمه، صداشو

نازك ميكنه، ميگه: من كلاس دومم. شاگرده با لگد محكم ميكوبه به در، ميگه: گه خوردي مادر قحبه! گوزي كه تو دادي، از مال كلاس پنجمي ها هم گنده تر بود


عبود و جاسم مغازه تخم مرغ فروشي باز ميكنن، رو تابلوش مينويسن: عبود ، جاسم، تخم مرغ .... محصولي از كون مرغ



از تركه ميپرسن اسم زنت چيه؟ ميگه اسمش ميناس، من مين صداش ميكنم مردم نپرن روش!!!



يه مسيحيه با يه تركه قرار ميزارن زن همديگر رو بكنن! تركه به زنش ميگه: يارو كه اومد اتاق بهش بگو يا عيسي مسيح ! طرف پشيمون ميشه! زنه همين كار رو ميكنه و

مسحيه پشيمون ميشه!

از اون طرف مسيحيه به زنش ميگه هر وقت تركه اومد تو اتاق بهش بگو يا علي! طرف شرمنده ميشه نميكنه! تركه ميره تو اتاق زن مسيحيه زنه ميگه يا علي! تركه شلوارشو در

مياره ميگه : علي يارت! لنگو بده بالا!!!!!!!!!


يارو با زنش قرار داشته كه هر وقت هواي سانفرانسيسكو كرده بودم، ميگم: ماشين لباسشويي رو رو روشن كن، لباس چرك دارم. يه روز مرده ميخواسته يه حالي بكنه، به بچشون

ميگه برو به مامان بگو لباس چرك دارم. بچه ميره و بر ميگرده، ميگه مامان گفت: برو بگو فعلاً وقت ندارم. دوباره بعد از يك مدتي مرده به بچه ميگه برو بگو كلي لباس چرك

دارم، اون ماشين لباس شويي رو روشن كن. بازم بچه مياد ميگه مامان گفت: باشه بعداً، فعلاً اصلاً وقت ندارم. بعد از يه مدتي، زنه به بچه ميگه: برو به بابات بگو اگه ميخواد

لباساشو بياره، ماشين لباس شويي رو روشن كنم. بچه ميره و برميگرده، ميگه بابا گفت: نميخواد با دست شستم!!


قاضي به شاهد كه يه ترك بود ميگه: لطفا" بريد تو جايگاه شهود و كتاب انجيل رو بگيريد دستتون و قسم بخوريد كه راست ميگين. تركه ميره جايگاه شهود و انجيل رو ميگيره دستش

و بلند ميگه: اين تو كون آدم دروغگو!!!!!!!!


مسؤل خوابگاه دخترا همه دخترا رو جمع مي‌كنه، ميگه: ديشب يه مرد اومده بوده تو خوابگاه. همه ميگن: واااي... يكي ميگه: هه هه هه...! مسؤل خوابگاه

ميگه: اينطور كه فهميديم اين مرده رفته بوده تو اتاق يكي از دخترا. همه ميگن: واااااي... يكي ميگه: هه هه هه...! مسؤل خوابگاه ميگه: تازه، يه كاپوت هم

پيدا شده. باز همه ميگن: وااااااي... يكي ميگه: هه هه هه...! مسؤل خوابگاه ادامه ميده: ولي گويا اون كاپوت سوراخ بوده. همه ميگن: هه هه هه...

يكي ميگه: واااااي


تركه با خانومش ميره پيش دكتر. ميگه: آقاي دكتر من يه مشكلي دارم، روم نميشه بگم. دكتره ميگه: عزيزم بگو، مسئله اي نيست. تركه ميگه: آقاي دكتر من بلد نيستم با

خانمم ازون روابط برقرار كنم! دكتره ميگه: بابا اين كه كاري نداره، خوب خانوم مي‌خوابند زير، شما مي‌خوابي رو، بعد هم شما آالت تناسليت رو مي‌كني تو آلت تناسلي خانوم.

تركه ميگه: آقاي دكتر من اين چيزا رو نمي‌فهمم. اگه ميشه شما يه بار اينكارو انجام بديد، من ببينم ياد بگيرم. دكتره ميگه: باشه و زنه رو مي‌خوابونه رو تخت، لباساش رو در

مياره،‌ تا دسته مي‌كنه. كارش كه تموم ميشه، تركه ميگه: آقاي دكتر اگه ميشه بگذاريد منم يه بار امتحان كنم ببينيد خوب ياد گرفتم يا نه. خلاصه تركه هم ميفته رو زنه واساساً‌

ترتيبشو ميده. قضيه مي‌گذره، تا بعد از يكي دوهفته،‌ باز دكتره مي‌بينه تركه و زنش اومدن تو مطب. مي‌پرسه: ‌دوباره مشكلي پيش اومده؟ تركه ميگه: والله آقاي دكتر،

مي‌بخشيد،‌ بنده شرمندم. من اونكاري كه شما اون سري يادم داديد رو يادم رفته! اگه ميشه يك بار ديگه نشونم بديد. باز دكتره يك دست اساسي ترتيب زنه رو ميده و بعدش دوباره

تركه امتحان مي‌كنه ببينه ياد گرفته يا نه! خلاصه اين قضيه چند هفته پشت سر هم تكرار ميشه. يك روز دكتره و رفيقش داشتن از خيابون رد ميشدن كه تركه ودوستش رو اون طرف

خيابون ميبينن. دكتره به رفيقش ميگه: اون يارو رو ميبيني؟ ازون تركاي خره! هر هفته زنشو مياره مطب ما مي كنيم! تركه هم به دوستش ميگه: اون يارو دكتره رو

ميبيني؟ خيلي پخمست! هروقت خانوم بلند مي كنيم مكان نداريم، ‌مي بريم مطب اين مي كنيم



زنه ميره پرنده فروشي، ميگه: من يك طوطي باهوش ميخوام. يارو ميبردش جلوي يك قفس، ميگه: خانم اين باهوش ترين طوطيه كه من تاحالا ديديم. زنه به طوطيه ميگه:

سلام طوطي. طوطيه ميگه: سلام خانم! زنه ميگه: من اگه تو رو بخرم و ببرم خونه، بعد فردا با يه آقايي بيام خونه، تو چي ميگي؟! طوطيه ميگه: ميگم سلام خانم!!

زنه بهش بر ميخوره و ميگه: واه! چه طوطيه بي ادبي! من اينو نميخوام! يارو فروشندهه ميگه: خانم شما اصلاً ناراحت نباشين. من دو هفته باهاش كار ميكنم، اخلاقش

درست ميشه. خلاصه زنه دو هفته بعد مياد، به طوطيه ميگه: سلام طوطي. طوطيه ميگه: سلام خانم. زنه ميگه: من اگه تو رو بخرم و ببرم خونه، بعد فردا با يه آقايي بيام

خونه تو چي ميگي؟! ميگه: ميگم سلا م خانم. خوش اومدين آقا! زنه ميگه: اگه با دو تا آقا بيام چي؟! طوطيه ميگه: سلام خانم،‌ خوش آمدين آقايون! زنه ميگه:

اگه با سه تا آقا بيام چي؟! باز طوطي همونو ميگه. خلاصه همينجور تعداد آقايون زياد ميشه تا ميرسن به شيش تا آقا. يهو طوطيه شاكي ميشه، برميگرده به فروشنده ميگه: ببين

محمود آقا! نگفتم خانم جندست


رشتيه يك پول قلنبه مياد دستش، تصميم ميگيره يك كاسبي اساسي راه بندازه. خلاصه ميره سي مليون تومن زنونه ميخره، بار تريلي ميكنه ميبره تهرون، شروع ميكنه فروختن، و بعد يك

مدت كارش اساسي ميگيره. بعد از دو سه ماه، زنگ ميزنه به زنش ميگه: خانم جان، پاشو بيا اينجا ببين من با اينهمه چه غوغايي كردم! زنش ميگه: هنر كردي! تو پاشو بيا

اينجا ببين من اينجا بدون چه غوفايي كردم


يه تركه مغازه سوتين فروشي زد بعد از مدت كمي

مغازش رو تعطيل كردند

روي شيشه مغازش زده بود : " با نصب رايگان




يه روز يه زنه صداش نازك بوده ميره دكتر واز دكتره دوائي مي خواد تا صداش كلفت بشه دكتره يه نسخه نوشت وبه زنه گفت:خانم اين دارو يه كم عوارض جانبي داره.زنه گفت:

اشكالي نداره بعد از يه ماه زنه ميره پيش دكتره وگفت: آقاي دكتر صدايم كلفت شد.خيلي ممنون. دكتر گفت دارو هيچ عوارضي نداشت؟ زنه گفت: بله آقاي دكتر.كمي سينه ام

مو درآورده.كه اونهم به تخمم

|||||||||||||++++++++++++++++|||||||||||||||||||||||||+++++++++++++++


به غضنفر ميگن با رضا جمله بساز، ميگه: من و حسن و حسين رفتيم پارك. ميگن: پس رضاش كو؟ ميگه: ‏آخه رضا كارداشت، نيومد

غضنفر داشته خاطره تعريف ميكرده، ميگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه، ‏دو نفر خيلي بود


تركه داشته بالاي يك ساختمون پنجاه طبقه كار مي‌كرده، يهو يكي ازون پايين داد ميزنه: هوي غضنفر!‌ ‏خونتون آتيش گرفته،‌ زن و بچت سوختن،‌ مردن! تركه هم ميگه: ديگه اين

زندگي براي من معني نداره، ‏خودشو ازون بالا پرت ميكنه پايين. همينجور كه داشته مي‌افتاده،‌ يهو به خودش ميگه: اِااه.. من كه بچه ‏ندارم! دوباره يخورده ميره، يهو ميگه:

اِاِاه.. منكه زن ندارم! ميرسه نزديكاي زمين،‌ميگه: اِاِااه..! منكه غضنفر ‏نيستم

يارو داشته با بچش بازي ميكرده، ‌هي بچه رو پرت ميكرده بالا، تو هوا مي گرفتدش. يه بار بچه رو خيلي ‏ميندازه بالا ، بچه ميفته تو خونه غضنفر، غضنفر هم بچه رو مياره ‏ميگه:

ايندفعه آوردم، ولي اگه دفعه ديگه بندازي پارش ميكنم

غضنفر داشته ميرفته ماشين بخره،‌ زنش ازش مي پرسه: داري كجا ميري؟ ميگه: دارم ميرم ماشين بخرم. ‏ميگه: ايشاالله بگو. غضنفر ميگه: برو بابا دلت خوشه!

ماشين خريدن كه ايشاالله گفتن نداره. از قضا ميره تو ‏راه پولشو ميدزدن. دست از پا دراز تر بر ميگرده خونه‌، در ميزنه. زنش ميگه: كيه؟ ‌ميگه: ايشالله منم

غضنفر دو تومنيش ميفته تو جوب، يه پنج تومني از تو جوب ور ميداره، سه تومن ميندازه تو جوب

مضرات امتحانات : افزايش بار علمي به طور نا خواسته ! كمبود شديد خواب و كاهش زمان لالا از هفت ساعت به هفت دقيقه ! رواج فرهنگ غلط پاچه خاري براي معلمان !

افزايش خشونت عليه حيوانات (خر زني !!!) چپ و چول شدن چشمها بر اثر روش هاي غلط تقلبي ! سردرد حاصل از تمركز شديد براي يافتن راههاي مدرن تقلب! افزايش

ادب به طور چشمگير براي گرفتن جزوه از هر كس .

تفاوت قلب دختران و پسران! قلب پسرها مثل پارکينگي است که هيچ وقت تابلوي ظرفيت تکميل بر در آن ديده نميشود و اما قلب دخترها مانند فرودگاهي است که مدت ماندن يک هواپيما

در آن بستگي به فرود هواپيماي بعدي دارد!!!

سازمان سنجش اعلام کرد هيچ قزويني نبايد پشت کنکور بمونه

يه بچه رشتي ميره خدمت وقتي برميگرده ميبينه باباش براش زن گرفته و بهش ميگه بيا اين زنت اينهم پسرت.

يه غضنفر پول مي اندازه توي صندوق صدقات بعد سوارش ميشه...



به غضنفر می گن ديويد بکهام رو می شناسی ؟ می گه : آره سره کوچمون تعويض روغنی داره

غضنفر ميره بالا درخت چنار . ميپرسن چيكار ميكني؟
ميگه دارم توت ميخورم! ميگن الاغ اون درخت چناره.
ميگه الاغ خودتي، توت تو جيبمه

روباه میره زیر درخت به کلاغه میگه به به چه سری چه دمی .......کلاغه میگه زر نزن من خودم دوم دبستانم

يه روز غضنفر با برو بچه‌ها ميرن کافي شاپ اولي محکم ميزنه رو ميز و ميگه يه کوکاکولا! دومي محکم ميزنه رو ميز و ميگه يه پارسيکولا! سومي محکم ميزنه رو ميز و ميگه يه

پپسيکولا! غضنفر هم براي اينکه کم نياره محکم ميزنه رو ميز و ميگه يه دراکولا

به غضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!

اصفهانيه موز مي خوره پوستش ميزاره تو دفتره خاطراتش

به غضنفر میگن: از مسافرت چی آوردی؟ میگه: تشریف


غضنفر ميخواسته هواپيما ربایی کنه.ميره به خلبانه ميگه برو لندن يارو ميگه نميرم.غضنفر ميگه خب برو دبي يارو ميگه نميرم.ميگه پس برو اردبيل يارو ميگه نميرم.

بعد غضنفر بابا حداقل بده يه بوق بزنيم!!!

يه روز به يه قزوينيه مي ‌گن چرا زن نگرفتي!! مي ‌گه: هنوز برادرزن مورد علاقه ‌مو پيدا نكردم

غضنفر باباش ميميره نميتونه خاکش کنه فيتيله پيچش ميکنه

غضنفر ميره به يكي خبر مرگ مادرش رو بده، بهش ميگه: يه شتري بود كه در خونه همه ميخوابيد!؟ يارو ‏ميگه: خوب؟ ميگه: اين دفعه رو ننه تو خوابيد

غضنفر ميره توی مانور شرکت ميکنه. از هواپيما ميپره پايين ولی چترش باز نميشه.

ميگه خدا رحم کن مانوره

غضنفر نذر ميكنه كنكور قبوله بشه مادرشو پياده بفرسته كربلا

غضنفر می ره توالت افتاب رو می شکنه یکی می گه چرا افتابه رو شکوندی؟

می گه واسه من فیگور می گیره پدر سگ

تنبلهاي عزيز توجه فرمائيد راهكار هاي جديد رسيد : 1 روزها استراحت كنيد تا شبها بتوانيد راحت بخوابيد 2 در نزديكي تختتان صندلي راحتي بگذاريد، تا اگر از خواب بيدار شديد،

روي آن بنشينيد و استراحت كنيد. 3 خوابيدن به نشستن، نشستن به ايستادن، ايستادن به راه رفتن اولویت دارد 4 جايي كه مي توانيد بنشينيد چرا مي ايستيد. 5 كار امروز را به فردا

موكول كنيد و كار فردا را به پس فردا. 6 اگر حس كار كردن به شما دست داد، كمي صبر كنيد




يه روز غضنفر ميره خواستگاري,مي بينه دختره سيبيل داره.بهش ميگه شما چرا سيبيل داري؟ دختره گريه مي كنه. غضنفر مي ره از دلش در بياره, ميگه چرا گريه مي كني؟

مرد كه گريه نمي كنه.

غضنفر سوار ماشين تهرونيه بوده، تهرونيه هم يهو كل ميگذاره، پاشو ميگذاره رو گاز.. سرعت 100... 150...160... بعد برميگرده به غضنفر ميگه:

ترسيدي؟! به خودت شاشيدي؟! غضنفر ميگه: سيكتير بابا!! بيا بهت سرعت نشون بدم! خلاصه تهرونيه رو ميبره سوار پيكانش ميكنه، بعد پاشو ميگذاره رو گاز..

سرعت 100.... 120...140...160... 180... برميگرده به تهرونيه ميگه: حالا ترسيدي؟ به خودت شاشيدي؟! تهرونيه ميبينه اين

يارو كله خره، داره همينجور گاز ميده.. ميگه: آره بابا شاشيدم.. بيخيال شو! غضنفر برميگرده ميگه: الان ديگه بريني هم فايده نداره، ترمز بريده!!!

قزوينيه هفت جلد مثنوي مي‌نويسه به اسم خسرو و فرهاد

يه روز غضنفر يه جيرجيرك مي گيره تا صبح روغن كاريش ميكنه...

زنِ غضنفر دو قلو ميزاد،‌ غضنفر ميره صورت حساب بيمارستان رو حساب كنه،‌ به يارو ميگه:‌ حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم!

از غضنفر می پرسن قویترین حیوان چیه؟ میگه:مورچه میگن:چطور؟؟؟میگه:آخه یبار یه مورچه رفته بود تو پریز برق خواستم درش بیارم یه لگد زد 10 متر پرتم کرد.

غضنفر توی قرعه کشی شرکت میکنه ۶ماه زندان برنده میشه

غضنفر سرش ميخوره به ميلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو ميشه كف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز ميكنه ميبينه ملتي كه واستادن بالا سرش ميله رو گرفتن، ميگه: ولش

كنين ببينم چي ميگه!

يك بابايي داشته از سر كار برميگشته خونه، يهو ميبينه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند، منتها يجور عجيب غريبي: اول صف يك سري ملت دارن دو تا تابوت رو ميبرن، بعد

يك يارو مرده با سگش راه ميره، بعد ازون هم يك صف 500 متري ملت دارن دنبالشون ميرن. يارو كف ميكنه، ميره پيش جناب سگ دار، ميگه: تسليت عرض ميكنم قربان، خيلي

شرمندم...ميشه بگيد جريان چيه؟ يارو ميگه: والله تابوت جلوييه خانممه، پشتيش هم مادر خانومم... هردوشون رو ديشب اين سگم پاره پاره كرده! مرده ناراحت ميشه،

همينجور شروع ميكنه پشت سر يارو راه رفتن، بعد از يك مدت برميگرده ميگه: ببخشيد من خيلي براتون متاسفم، ميدونم الانم وقت پرسيدن اينجور سوالا نيست، ولي ممكنه من يك شب

سگ شما رو قرض بگيرم؟! مرده يك نگاهي بهش ميكنه، اشاره ميكنه به 500 متر جمعيتي پشت سر، ميگه: برو ته صف!

غضنفر سیگارش روشن نمی شده میزاره تو سرازیری حلش میده..

یه بار یه قورباغه با یه طوطی ازدواج می کنه بعد بچه شون می شه قوطی.

دكتر نظام وظيفه پسر لاغري را معاينه كرد و در برگه نوشت:

- معاف، به دليل ضعف جسماني.

پسر لاغر با خوشحالي گفت: آخ جون! فوري مي‏رم زن مي‏گيرم.

دكتر نوشت: و همچنين ضعف عقلاني...

غضنفر خودشو می زنه به کوچه علی چپ گم میشه.

غضنفر اسم بچه شو می زاره رستم می ترسه صداش کنه.

قزوينيه يه كيسه برنج تبرك ميخره درشو باز ميكنه ميگه اِ اِ اِ اِ اِ ..... پس حميدش كو؟؟؟؟؟؟؟؟

غضنفر تو چشمش اشغال می ره می ره سا عت ۹سر کوچه.

زن گفت: به نظر من با استفاده از عقل مي‏شه جلوي بسياري از موارد طلاق رو گرفت.

مرد گفت: و همچنين جلوي بسياري از ازدواج‏ها رو.

عمليه شب جمعه‌ نشسته بوده تو حياط واسه خودش بساط ميزوني جور كرده بوده و تو حال بوده، كه يهو يك توپ از آسمون مياد ميزنه بساط منقل و وافورش رو به گند ميكشه. خلاصه

بدبخت صاب وافور همينجوري هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرين ميفرستاده، كه يهو صداي زنگ در بلند ميشه و حالا زنگ نزن كي زنگ بزن! جناب عملي با

هزار بدبختي، خودشو ميرسونه دم در، ميبينه پشت در يك بچه ده-يازده ساله واستاده، هي داد ميزنه: توپم...توپم! يارو خيلي شاكي ميشه، ميگه: اي بي ظرفيت! بابا خوب

منم توپم... ديگه نميام كاسه كوزه مردم رو بهم بزنم كه!

غضنفر داشته پشت بوم خونش رو آسفالت ميكرده آسفالت زياد مياره‌ سرعت گير ميذاره

به غضنفر می گن شغلت چیه؟می گه:یه اطلاعاتی هیچ وقت شغلشو به کسی نمی گه

به رشتيه ميگان از زنت ميترسي؟

ميگه كي؟ من؟ عين سگ

غضنفر پلیس مخفی می شه الان سه ساله ازش خبری نیست

غضنفر تو جبهه بوده از هر طرف خمپاره ميومده يكي داد ميزنه سنگر بگيريد غضنفر از اون ور ميگه واسه من بربري بگيريد

به غضنفر میگن چی شد معتاد شدی یک با بچه ها قرار گذاشتیم روزهای تعطیل یکم تفریحی بکشیم یکدفعه عید شد و دو هفته تعطیل شد.

پسره: من تا 25 سالم نشه ازدواج نمي‏كنم.

دختره: منم تا ازدواج نكنم 25 سالم نمي‏شه.

به یک پاندا میگن بزرگترین آرزویی که داری چیه میگه عکس رنگی بگیرم.!!!

به غضنفر میگن تبريک میگيم پدر شدی!!! میگه ايييول پس به خانومم نگيد ميخوام سورپريزش کنم

تو قزوين زلزله مياد از سقف يه بچه ميفته پائين قزوينيه می‌گه : اه‌ه‌ه‌ه هنوز زلزله تموم نشده ، کمک مردمی رسید.

به یک اسکلته می گن یک دروغ بگو می گه تپلویم تپلو صورتم مثل هلو !!!

یه بار چهارتا لور سوار اسانسور میشن هر کاری میکنن اسانسور حرکت نمیکنه بعد یه اقایی با کیف سامسونت وکت وشلوار می اد اسانسور راه می افته میگن بعد با هم می گن به سلامتی

اقای راننده صلوات

چوپان دروغگو میمیره میبرنش اون دنیا میگن اسمت چیه میگه دهقان فدا کار

قزوينيه تو صف نون وايي بوده که شاطر ميگه نون تموم شد همه داشتن ميرفتن که قزوينيه ميگه نون تموم شده چرا صفو به هم میزنید؟

به گوسفنده می گن بزرگ ترین ارزوت چیه میگه یک بارم شده جلو وانت بشینم

غضنفر رو براي اولين بار مي برند توي هلي کوپتر ، توي آسمان از سمت چپي اش مي پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف مي گه : نه. از سمت راستي اش مي پرسه شما گرمتونه ؟

اون يکي هم مي گه نه. بعد غضنفر بلند مي گه : آقاي خلبان هيچ کس گرمش نيست. اون پنکه سقفي رو خاموشش کن

میدونی چرا قزوینیا آدمای خوشبختین؟ چون هیچ وقت بخت و اقبال جرات نمیکنه بهشون پشت کنه..!!!

آدما 2 دسته هستند:اونای که روشون مگس می شینه و اونای که روشون مگس نمی شینه دسته اول ادمای خیلی گهی هستن و دسته دوم معلوم هیچ گهی نشدن!!!

غضنفر ديش ماهوارشو می ذاره رو پشت بوم روش مينويسه کولر!!

غضنفر 2000 تومني پيدا مي كنه ميگه ما از اين شانسا نداريم پارش میکنه

یه روز یه رشتی دعا میکنه که حق به حق دار برسه صبح پامیشه میبینه که هیچ کدوم از بچه هاش نیستش

یک روز به غضنفر میگن چرا تو جوب نشستی میگه میخوام در جریان باشم

قانون 20 نيوتون ميگه : اگه تو وقتي خيابون راه ميرين يه دفعه يه چيز گرم و نرم رو سرتون احساس کردين مطمئن باشين که از اون بالا کفتر مي آيد

غضنفر مي خواسته زير دريايي آمريکايي ها رو غرق کنه در مي زنه و فرار مي کنه!!!

غضنفر تو همت داشته برعکس میرفته رادیو میگه یه احمق تو بزرگراه همت داره مخالف میاد. ترکه میگه: یه احمق نه 1000تا احمق!!!

چند تا از فرقهاي بين دخترا و پسرا 1-دختر ها خيلي دوست دارند جاي پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جاي دختر ها باشند 2- اگر يه دختر يک مشکل غير قابل حل داشته

باشه از خونه فرار ميکنه اما يه پسر اگر يک مشکل غير قابل حل داشته باشه اعضاي خانواده اش رو از خونه فراري ميده 3- يه دختر اگر دو تا مشکل غير قابل حل داشته باشه

خودکشي ميکنه اما يه پسر اگر دو تا مشکل غير قابل حل داشته باشه اعضاي خانواده اش رو ميکشه

غضنفر داشته پیاده راه می رفته بهش میگن آقا کجا میری؟میگه دارم میرم کارواش .میگن خوب چرا پیاده ؟ میگه دو قدم راه که دیگه ماشین نمی خواد

غضنفر پیتزا میخوره شب بربری میاد تو خوابش!!! میگه آهااااااااای بی وفا دیگه دوسم نداری؟؟؟

فيلسوف آلماني مي گويد: انسان موجود عجيبي است! اگر به او بگوييد در آسمان يكصد ميليارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد بي چون و چرا مي پذيرد اما اگر در پاركي ببيند

روي نيمكتي نوشته اند: رنگي نشويد, فورا انگشت خود را به نيمكت مي كشد تا مطمئن شود

غضنفر واستاده بوده سر كوچه، هي اخ و تف مينداخته، باخودش ميگفته: نامرد عجب دست فرموني داشت! يك بابايي ازش ميپرسه: ببخشيد، ميشه بگيد چيكار ميكنيد؟ ميگه:

طرف تو كوچه شيش متري با تريلي هيجده چرخ اومده بود ميخواست دور بزنه گفتم نميشه گفت: اگه شد چي؟ گفتم اگه شد بيا برين تو دهن من! ! نامرد عجب دستفرموني

داشت!

به غضنفر ميگن عجب مملکت خر تو خری داريم ميگه آره بابا من ۳ بار رفتم سربازی هيچکی نفهميد.

غضنفر می خواسته زير بارون خيس نشه ، هی جاخالی مي داده .

يه كبوتره ايكس ميزنه بجای نامه ايميل ميده

يه روز غضنفر مي ره استخره مي ره توچهارو نیم متري و مياد بالا بعد به خودش ميگه اون بنا که کاشيا کف استخر را کار کرده عجب نفسي داشته.

از غضنفر ميپرسن اسم كوچيك فردوسي چيه؟ميگه: ميدان!!

يه روز غضنفر ميره يه خونه يكي دزدي، چون چيزي براي دزديدن پيدا نميکنه، مشقاي بچه رو خط ميزنه.

غضنفر داشته راه ميرفته خسته ميشه شروع ميکنه به دويدن

به غضنفر ميگن: چرا ماشينت را از پلاكش شروع ميكني به شستن؟ ميگه: يه دفعه از سقف شروع كردم به شستن رسيدم به پلاكش ديدم كه ماشين خودم نبود

ميدونی چرا خانم ها کمتر فوتبال بازی می کنند؟

چون کمتر پيش مياد که يازده تا خانم راضی بشن همزمان يه جور لباس بپوشن







پسرها :

پسرها مثل مخلوط کن هستند. در هر خانه یکی ازآنها هست ولی نمیدانند به چه درد می خورد

پسرها مثل بچه هستند. در اولین نگاه شیرین وبا مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت آنها خسته می شوید

پسرها مثل اگهی بازرگانی هستند. حتی یک کلمه از چیزهایی که می گویند نمیتوان باور کرد

پسرها مثل کامپیوتر هستند. کاربریشان سخت و هرگز حافظه قوی ندارند

پسرها مثل طالع بینی مجلات هستند . همیشه به شما میگویند که چه بکند و معمولا اشتباه می کنند

پسرها مثل چيپس هستند. با مزه هستند ولی جای غذا رو نمی گیرند

پسرها مثل پیکان دست دوم هستند. ارزان هستند و غیر قابل اطمینان

دختر ها

دختر ها مثل رادیو هستند . هر چه میخواهند می گویندولی هر چه بگویی نمی شنوند

دخترها مثل شبکه اینترنتی هستند. از هر موضوع یک فایل اطلاعا تی دارند

دخترها مثل چسب دو قلو هستند. اگر دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد دیگر باید سیم را برید

دخترها مثل موتور گازی هستند. پرسرو صد ا" کم طاقت " کم سرعت

دخترها مثل لیمو شیرین هستند. اول شیرین بعد تلخ

دخترها مثل موبایل هستند. هر وقت کاری پیش می آید در دسترس نیستند

دخترها مثل گچ هستند. اگر چند دقیقه مدارا کنید آنچنان سخت میشوند که هیچ شکلی نمی گیرند

دخترها مثل کنتور برق هستند. هر چند سال یک بار سن آنها صفر می شود

دختر ها مثل فلز یاب هستند. هر گاه از جلوی طلا فروشی رد می شوند عکس العمل نشان می دهند

دخترها خیلی زرنگ هستند. آنقدر جنگیدند تا جایزه صلح نوبل را گرفتند





در یکی از کشورها یک مرکز خرید شوهر وجود داشت که ۵طبقه بودکه دختر ها به انجا می رفتن و شوهری برای خود می گرفتن. شرایط این مرکز خرید این بود هر کس فقط می

توانست یک بار از این مرکز خرید کند و به هر طبقه که می رفت دیگه نمی توانست به طبقه قبل برگردد. روزی دو دختر به این مرکز خرید رفتن



در طبقه اول نوشته بوداین مردان شغل خوب و بچه های دوست داشتنی دارند دختری که تابلو را خوانده بود گفت از بی کاری بهتره ولی می خوام ببینم که بالاتری ها چی دارند؟



در طبقه دوم نوشته بود این مردان شغل خوب با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند. دختر گفت هوم م م م طبقه بالاتر چه جوری؟



طبقه سوم نوشته بود این مردان شغل خوب با درامد زیاد بچه های دوست داشتنی و چهره ای زیبا و درکار خانه هم کمک می کنند. دختر گفت وای ی ی چه قدر وسوسه انگیز ولی بریم

بالا تر ببینیم چه خبره؟



طبقه چهارم نوشته بود این مردان شغل خوب با درامد بسيار زیاد بچه های دوست داشتنی چهرهای زیبا و در کار خانه به همسر خود کمک می کنند هدفی عالی در زندگی دارند.دختر:

وای چه قرد خوب پس چه چیزی ممکنه در طبقه اخر باشه؟پس رفتن به طبقه پنجم



طبقه پنجم:این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستنند و از اینکه به مرکز ما امدید متشکریم روز خوبي داشته باشيد




تركه رو داشتن ميبردن اتاق عمل، ازش ميپرسن: همراه داري؟ ميگه: آره، خاموشش كردم!!!

ترکه زنشو می کشه ميره مرحله بعد !!!

تركه ميافته تو دره، Game Over ميشه!!

تركه يك سكه ميندازه هوا، شير مياد، فرار ميكنه!!

تركه ميخوره زمين، ...هوا ميره، نميدوني تا كجا ميره!!!!!!!

تركه پشتش ميخواريده، هركار ميكرده دستش نميرسيده.... ميره رو صندلي!!!

از تركه ميپرسن: چرا ترك شدي؟ ميگه: ايلده نمره منفي داشت!!!

تركه به رحمت خدا يك دونه موهم تو كلش نبوده. يك روز ميره سلموني، ملت همه پوزخند ميزنن، ميگه: چيه؟ اومدم آب بخورم!!!

تركه ميرسه به يه هيئت, از يكي جلو در ميپرسه, آقا اينها اين تو چي كار ميكنن؟ يارو ميگه: اينها ده روز سينه ميزنن! تركه ميگه: اي بابا, ايلده كنترات بده 3 روزه

ميزنيم!!!

از ترکه می پرسن : می دونی پل رو برای چی می سازند؟
می گه : برای اينکه کشتيها از زيرش رد بشن !!!

يه روز يه ترکه رفته بود غازش رو بفروشه.يکی اومد گفت : خر چند؟!
ترکه گفت : اين که خر نيست بابا غازه!!!
يارو گفت : کی با تو بود؟! با اين غازه بودم!!!

يه جايي جشن بوده، تركه همينجوري ميره تو و شروع ميكنه به رقصيدن و بخور بخور. يكي ازش ميپرسه: ببخشيد! شما رو كي دعوت كرده؟
تركه ميگه: من از خونواده عروسم. يارو ميگه: ببخشيد، ولي اينجا جشن تولده!!!

تركه ميره راهپيمايي، مي‌بينه شلوغه برميگرده!!!

تركه كفترشو گم ميكنه ، تو روزنامه آگهي ميده: بيوه بيو!!

تركه با كُت وزير شلواري تو خونشون نشسته بوده. ازش مي‌پرسند: واسه چي تو خونه كت پوشيدي؟ ميگه: آخه شايد مهمون بياد! ميپرسن: پس چرا ديگه زير شلواري

پوشيدي؟! ميگه: خوب شايد هم نياد!!!

تركه ميخواسته بره بهشت زهرا، ‌گل گيرش نمياد كمپوت مي‌بره!!!

يه يارو ميره زير غلطك، تركه ميره خبر مرگش رو به خانوادش بده. ميره در خونشون به پسر يارو ميگه: بابات چه جوري بود؟ ميگه: دراز وباريك. تركه ميگه: حالا

ديگه صاف وپهنه!!

به تركه ميگن با رضا جمله بساز، ميگه: من و حسن و حسين رفتيم پارك. ميگن: پس رضاش كو؟ ميگه: آخه رضا كارداشت، نيومد!!!

تركه داشته خاطره تعريف ميكرده، ميگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه دو نفر خيلي بود!!!

به لره ميگن: با بيد جمله بساز. ميگه: در خانه ما يك بيد بيد! ميگن: اون بيد نيست، بوده. ميگه: آهان باشه، در خانه ما يك بود بيد!!!

عربه با دو تا خيار در دست ميره توي يك بقالي، ميگه:حاج آقا خيارشور داري؟ بقاله ميگه: بله. عربه ميگه: پس ولك بي زحمت اين دوتا رو هم بشور!!!

يك بنده خدايي كله‌ش عين كف دست بوده، فقط دور تا دور به عرض 5 سانت مو داشته! خلاصه اين بابا ميره سلموني، يارو ازش ميپرسه: چه مدلي بزنم قربان؟ ميگه: دورشو

كوتاه كن، وسطشم تي بكش!!!
تركه ميره تو يخچال درو رو خودش ميبنده! بهش ميگن چيكار ميكني مرد مؤمن؟ ميگه: ايلده ميخوام ببينم اين چراغش واقعاٌ خاموش ميشه يا نه؟!!

تركه ميره بقالي، ميگه: آقا نوشابه خانواده دارين؟ يارو ميگه: بعله. ميگه: به مجرد هم ميدين؟!!

از تركه ميپرسن چندتا بچه داري؟ انگشت كوچيكشو نشون ميده، ميگه: هفت تا!! ملت كف ميكنن، ميگن: بابا اين كه فقط يكيه! ميگه: آخه دادم mp3 كردن!!

تركه ميره ماه عسل، يادش ميره زنش رو ببره!!!

تركه كنار يه چاهي وايساده بوده، هي ميگفته:‌ سيزده،..سيزده،..سيزده.. يكي از اونجا رد ميشده، مي‌پرسه: ببخشيد قربان، مي‌تونم بپرسم داريد چيكار مي‌كنيد؟ تركه يقه

يارو رو ميگيره، پرتش مي‌كنه تو چاه، ميگه: چهارده،...چهارده،...چهارده!!!

اردبيل زلزله مياد،‌ تركه زنگ ميزنه مسئوليتش رو بر عهده ميگيره!!!

تركه دوتا دزد مي‌گيره، زنگ مي‌زنه به 220!!!

از تركه ميپرسن آرزوت چيه؟
ميگه:‌ كاشكي تبريز پايتخت بود! ميگن: چرا؟!
ميگه: آخه اون وقت به ماميگفتن بچه تهرون!!!

تركه يه بسته هزار تومني ميشمره، 250 تومن كم مياره!!

تركه جلوی پمپ بنزين داشته سيگار ميكشيده، بهش ميگن: جلوی پمپ بنزین سيگار نكش.
ميگه: هه هه! من جلوي بابام هم سيگار ميكشم!!!

تركه زنگ ميزنه 118، ميگه: ببخشيد شماره تلفن غضنفر رو دارين؟!
يارو ميگه: نه. تركه ميگه: پس من ميخونم يادداشت كنين!!!

تركه مجري مسابقه بيست سوالي ميشه، يارو ازش ميپرسه، جانداره؟ ميگه: نه.
ميپرسه: تو جيب جا ميشه؟ تركه كلي فكر ميكنه، بعد ميگه:‌ تو جيب جا ميشه اما اگه تو جيبت بريزي، جيبت ماستي ميشه!!!

تركه تو مانور شركت ميكنه، اسير ميشه!!!

از تركه ميپرسن شما تهراني هستين؟ ميگه: نه چشماتون قشنگ ميبينه!!

تركه ميره شكار خرگوش، صداي هويج در مياره!!

تركه زنگ ميزنه خونه رفيقش ميگه: غضنفر! من لهجي دارم؟
رفيقش ميگه: آره!‌ ميگه: پس گحط كن دوباره ميگيرم!!

تركه و زنش دعواشون شده بوده، ‌با هم حرف نمي زدند. زن تركه وقتي شب ميره بخوابه، يك يادداشت براي تركه مي گذاره كه: منو فردا ساعت 6 بيدار كن. صبح زنه ساعت

10 از خواب پا ميشه، ‌مي بينه تركه براش يك يادداشت گذاشته كه: پاشو زنيكه خر! ساعت شيشه!!!

تركه از ساختمون ده طبقه ميفته پايين، همه جمع ميشن دورش، ازش ميپرسن: آقا چي شده؟ ميگه: والله منم تازه رسيدم!!!

تركه دنبال دزد ميكنه، از دزده جلو ميزنه!!!

تركه خودكارش تموم ميشه، ترك تحصيل ميكنه!!!

تركه صبح از در خونه مياد بيرون، ميبينه سر كوچه يك پوست موز افتاده، با خودش ميگه: اي داد بيداد، باز امروز قراره يك زميني بخوريم!!!

از تركه ميپرسن: ببخشيد ساعت چنده؟ ميگه: والله تقريباٌ سه و خورده اي. ميپرسن: ببخشيد، دقيقاٌ چنده؟
ميگه: دقيقاٌ هفت و سي و يك دقيقه!

تركه از طبقه صدم يه ساختمون مي‌پره پايين، به طبقه پنجاهم كه ميرسه ميگه: خب الحمدالله تا اينجاش كه بخير گذشت!!!

تركه ميره واسه تلفن همراه ثبت نام ميكنه، بهش ميگن: تا سه ماه ديگه بهت تحويل ميديم. تركه هم رو كمربندش مينويسه: به زودي دراين مكان يك موبايل نصب خواهد شد!!!

تركه ميخ ميره تو پاش، نميتونه درش بياره،‌ كجش ميكنه!!

به تركه ميگن يك معما بگو، ميگه اون چيه كه زمستونا خونه رو گرم ميكنه تابستونا بالاي درختو؟! يارو هرچي فكر ميكنه جوابشو پيدا نميكنه، ميگه: نميدونم، حالا بگو چيه؟ تركه

ميگه بخاري! يارو كف مي‌كنه، ميگه: باباجان بخاري زمستونا خونه رو گرم ميكنه ولي تابستونا چه جوري بالاي درختو گرم مي كنه؟ تركه ميگه: بخاريِ خودمه دوست دارم

بگذارمش بالاي درخت!!!

تركه دو تا بلوك سيماني رو گذاشته بوده رو دوشش،‌ داشته مي‌برده بالاي ساختمون. صاب‌كارش بهش ميگه: احمق تو كه فرقون داري،‌ چرا اينا رو ميگذاري رو كولت؟!
تركه ميگه: ايلده ‌اون دفعه با فرقون بردم، اين ميله‌هاش پشتم رو اذيت مي كرد!!!

تركه مهم ميشه زيرش خط ميكشن، تو امتحان هم مياد!!!

تركه ميره حموم، آب جوش بوده با نعلبكي دوش ميگيره!!

تركه رفته بوده تماشاي مسابقه دو و ميداني، وسط مسابقه از بغليش ميپرسه: ببخشيد، اينا واسه چي دارن ميدون؟!
يارو ميگه: براي اينكه به نفر اول جايزه ميدن.
تركه يوخده فكر ميكنه، ميپرسه: پس بقيشون واسه چي دارن ميدون؟!!

از تركه ميرسن: اسمت چيه؟ ميگه: حمزه، ولي توخونه شيش كوچولو صدام ميكنن!!

تركه ميافته تو چاه، فاميلاش سند ميگذارن درش ميارن!!!

ماشين تركه رو تو روز روشن، جلو چشماش ميدزدن، رفيقاش ميدون دنبال ماشينه و داد ميزنن: آاااي دزد! بگـــيـــرينش! يهو تركه داد ميزنه: هيچ خودشو ناراحت نكنيد..

هيچ غلطي نميتونه بكنه! رفيقاش واميستن، ميپرسن: چرا؟
تركه ميگه: ايلده من شمارشو برداشتم!!!

به ترك ميگن يه معما بگو،‌ ميگه: اون چيه كه درازه،‌ زرده، موزه؟!!

سه تا ترك رفته بودن ايستگاه راه‌آهن، تا ميرسن تو يهو قطار حركت ميكنه، اينها هم ميگذارن دنبال قطار حالا ندو كي بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختي، يكيشون ميرسه به قطار و ميپره

بالا و دستشو دراز ميكنه دومي رو هم سوار ميكنه، ولي سومي بندة خدا هرچي ميدوه نميرسه. خلاصه خسته و كوفته برميگرده تو ايستگاه، يك بابايي بهش ميگه: آقاجان چرا اينقدر

خودتونو خسته كرديد؟ قطار بعدي نيم ساعت ديگه حركت ميكنه، واميستاديد با اون ميرفتيد. تركه نفس زنان ميگه: ايلده منم نميدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفيقام

اومده بودن بدرقم!!!

باباي تركه تو مستراح سكته ميكنه و مرحوم ميشه. ازون به بعد، تركه تا ميرفته تو توالت يهو حالش خراب ميشده و هاي‌هاي ميزده زير گره. بعد از دو سه ماه، آخر يكي از رفيقاش

شاكي ميشه، بهش ميگه: مرد مومن، آخه مگه توالت هم جاي گريه كردنه؟! تركه با بغض ميگه: آخه اينجا بوي بابامو ميده!!!

تركه تو روزنامه يك آگهي استخدام ميبينه كه: به يك مهندس كامپيوتر مجرب و باسابقه نيازمنديم. خلاصه فرداش كت شلوار ميپوشه و اساساً تيپ ميزنه و پاميشه ميره واسه

مصاحبه. اونجا يارو ازش ميپرسه: شما مدركتون از كدوم دانشگاهه؟ تركه ميگه: ايلده من مدرك ندارم كه! يارو تعجب ميكنه، ميگه: پس حتماٌ سابقة كارتون زياده...

قبلاٌ تو كدوم شركت كار ميكردين؟ تركه ميگه: والله من شركت مركت بيل‌ميرم! پدر مرحومم يك سوپرماركت داشت، منم همونجا كار ميكنم!! يارو شاكي ميشه، ميگه:

مردك! تو اصلاٌ بلدي كامپيوتر رو روشن كني؟! تركه ميگه: والله نه!! مرده قاط ميزنه، ميپرسه: پس اومدي اينجا چه غلطي بكني؟! تركه ميگه: ايلده من فقط اومدم

بگم كه دور من يكي رو بايد خط بكشيد!!!

تركه خوابش سنگين بوده، تختش ميشكنه!!!

تركه داشته با بچش گرگم به هوا بازي ميكرده، يهو جو ميگيردش بچشو ميخوره!!!

تركه ميره مرغداري، جو ميگيردش... تخم ميكنه!!!

تركه ميخواسته يك كبريت سوخته رو روشن كنه، هرچي ميزده كبريت مادرمرده روشن نميشده. رفيقش بهش ميگه: بابا خوب شايد كبريتش خرابه! تركه ميگه: نه بابا، ايلده

همين پنج دقيقه پيش روشن شد!!!

تركه ميره خواستگاري، باباي دختره ازش ميپرسه: شما شغلتون چيه؟ تركه ميگه: قازي! باباهه حال ميكنه، ميگه: كدوم شعبه؟ تركه ميگه: ايران قاز!!!